۱۳۸۷ تیر ۳۰, یکشنبه

خداحافظ امير

تلفن سه روز پيش همه چيز رو قطعي كرد. امير هم مثل خيلي از بچه هاي ديگه تصميم به ترك ايران گرفته با اين تفاوت كه اين ترك براي امير جنبة مهاجرت خانوادگي داره.
سال هشتاد وقتي وارد دانشگاه شدم، پسري رو ديدم كه از خيلي جهات شبيه خودم بود و همين دليل خوبي براي آغاز دوستي بود. بعد هم كه حلقة دوستي ها گسترده تر شد، من و امير جزو گروهي بوديم كه اكثر اوقات رو با هم سپري ميكرديم. مثل همه دوستي ها گاهي كدورت هايي اتفاق مي افتاد اما خيلي زود بر طرف ميشد. حالا تقريباً نيمي از اون گروه خارج ايران هستن و به نظر مياد امير هم رفتني باشه.
ديروز وقتي براي مهموني خداحافظي خونة امير بوديم، حس عجيبي داشتم. حسي كه دقيقاً نميدونم چي اما تركيبي از شادي و ناراحتي بود. حالا چند روزي بيشتر به رفتن امير نمونده و بايد بهترين استفاده رو از اين مدت ببريم.
اميرجان اميدوارم هرجا كه هستي موفق و سلامت باشي و در كنار خانوادت زندگي خوب و خوشي رو داشته باشي.
باربط: همين جا از زحمات خانم ص و ياسمين خواهر امير تشكر ميكنم. ديروز واقعاً براي مهموني امير سنگ تمام گذاشتن
Free counter and web stats