۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

لشگر مخلص

سكانس اول، سال 59: نيروهاي ارتش و سپاه كفاف مقابله با نيروهاي مهاجم رو نميدن. از مردم درخواست ميشه كه به جبهه ها برن و از ناموسشون دفاع كنن. پير و جوون "قبلتُ" گويان راهي جبهه ها ميشن و به دليل سيل هجوم اونها "بسيج" ناميده ميشن.
سكانس دوم، سال 67: اسراي ايراني براي اينكه نشون بدن اختياري به جبهه اومدن، با افتخار عنوان "بسيجي" رو روي خودشون ميذارن و ناخوداگاه حس تحسين همگان رو بر مي انگيزن.
سكانس سوم، سال 72: چند جوون كه در حال قدم زدن در خيابون هستن توسط فردي متوقف شده و مورد سوال- جواب قرار ميگيرن. آخر دست هم فرد سوال كننده با نشون دادن كارت "بسيج" اونها رو به ون پارك شده كنار خيابون هدايت ميكنه.
سكانس چهارم، سال 75: فرماندة يكي از يگان هاي "بسيج" به مدرسة ما اومده و براي جذب هرچه بيشتر بچه ها اعلام ميكنه كه نيروهاي عضو شده داراي 60% سهميه در كنكور هستن.
سكانس پنجم، سال 83: "عابد ت" در يكي از نشريات داخلي پلي تكنيك شعري سروده و در اون از خدا به عنوان يك توهم ياد كرده. "بسيج" دانشجويي تحصن ميكنه و خواستار دستگيري و "اعدام" همشاگرديش ميشه.
سكانس ششم، سال 88: گاز فلفل، باتوم، تفنگ، زدن هم وطن، هجوم به خوابگاه، ... و كارت "بسيج".
سكانس پاياني: معلم سر كلاس رياضي راهنمايي براي آموزش "نمودار نزولي" دياگرامي كشيده كه محور افقي اون "سال" و محور عموديش "بسيجه".

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

ضد ويروس

بالاخره بعد از اينكه به مدت سه سال، نسخ مختلف آنتي ويروس kasper sky محصول كشور دوست و برادر روسيه رو به سرقت برده و روي كامپيوترم به روز كردم، امروز به راه راست هدايت شده و اين لقمة حرام رو از روي دامن رايانة معصومم پاك كردم. بعد از مشورت با محسن، تصميم بر اين شد كه از آنتي ويروس رايگان AVG استفاده كنم كه علاوه بر داشتن امكانات خوب و آپديت هاي روزانه، ما را از عذاب وجدان ناشي از زير پا گذاشتن حق مؤلف رهايي ميدهاد!
شايان ذكر است به دليل مشكلات پيش آمده در پيشنهادهاي قبلي به دوستان، استفاده از هيچ گونه آنتي ويروسي به هيچ كس توصيه نشده و اين امر همچون انتخاب همسر مسئله اي كاملاً شخصي ميباشد.

۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

جنگ

زماني كه جنگ تموم شد 5 سال بيشتر نداشتم و بنابراين خاطراتم در اين زمينه جز چندتا تصوير محو از تاريكي هاي شبانه و چسب روي شيشه ها و آژير قرمز و دعاهاي مامانم توي پناهگاه تجاوز نميكنه. بعد از جنگ تمام تلاش مسئولين بر اين بوده و هست كه جنگ رو به عنوان دفاع "مقدس" نشون بدن. تا جائي كه به تئاتر عليرضا نادري با اين بهانه كه "تئاتر جنگه" نه "تئاتر دفاع مقدس" مجوز داده نميشه. هرچند قسمتي از جنگ همون رفتارهاي فرا زميني و مقدس بوده، اما بايد قبول كرد كه نمازهاي شب و دعاهاي كميل و ... نميتونن به تنهايي باعث پيروزي بشن.
يكي از فيلم هاي مورد علاقة من در زمينه جنگ، مزرعه پدري مرحوم ملاقلي پوره. فيلمي كه مسائلي رو نشون ميده كه در جنگ واقعي وجود داشته. زخمي هايي كه از ترس باقي گذاشته شدن در خاك دشمن زخم خودشون رو پنهان ميكنن، سربازهايي كه با تهديد فرمانده مجبور به پيش مرگ شدن براي سايرين ميشن، تجاوز عراقي ها به زنان جنوبي و ... گوشه هايي از واقعيات نشون داده شده در اين فيلمه كه در چارچوب دفاع مقدس نميگنجه.
شايد اگه از اول تمام جوانب جنگ نشون داده ميشد و رزمنده ها به عنوان موجودات فرا زميني معرفي نميشدن، الان نوع نگاه به اين انسان هاي فداكار و باغيرت فرق ميكرد. هرچند اتفاقات چند وقت اخير نشون داد كه آرمان هاي شهدا و رزمندگان چندان اهميتي نداره و چيزي كه اهميت داره فقط "بقا"ست.

۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

نژاد پرست

تا اونجاييكه من خبر دارم در بلاد كفر كلمة نژاد پرست (Racist) يكي از بدترين ناسزاهاست. توي ايران اوضاع كمي فرق داره. شما به راحتي ميتوني براي ترك ها جك بسازي، رشتي ها رو به بي بند و باري اخلاقي متهم كني، عرب ها رو ملخ خور بنامي و اصفهاني ها، يزدي ها، كاشاني ها و شيرازي ها رو مورد عنايت خودت قرار بدي و افغاني ها رو آخر بدبختي بدوني و نه تنها مورد شماتت قرار نگيري بلكه با اقبال عمومي و تأييد حاضران هم مواجه بشي. بعد هم سرت رو بالا بگيري و بگي فرهنگ ايراني غني ترين فرهنگ توي دنياس و ما خوبيم و بقيه بدن.
نميدونم تا كي قراره اين جملات تكراري رو بشنويم اما ميدونم بخش عمدة مشكلات فرهنگي ما ناشي از همين نژادپرستي كور و خود برتر بينيه و حل شدن اين مشكل هم رابطة مستقيم با اعتقاد نداشتن به اون جملات قصار داره.
باربط: تا چند سال پيش "تماشاچگران ما بهترين تماشاگران فوتبال توي دنيا" بودن و البته هنوز هم هستن. جالبه كه با اين همه فنس و بازرسي و سرباز و دوربين مدار بسته و ... اين بهترين ها بازهم ميتونن بهترين بودن خودشون رو به صورت عملي نشون بدن و هر چند وقت يكبار ورزشگاه رو بلرزونن. ضمن اينكه فحش هاي ركيك هم جزو تفريحات سالم اين بهترين هاس.

۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

اتاق خالي

پارسال كه به جهت انجام مأموريت كاري مجبور شديم با مريم در عرض 24 روز به 21 شهر كشور بريم، برخورد هتل دارها براي اتاق دادن برام خيلي جالب بود. به طور كلي نگاه اوليه اونها ما رو به عنوان دوتا خلاف كار فراري شناسايي ميكرد و وقتي توجيه ميكرديم كه مأموريت دولتيه و دو تا اتاق ميخوايم كمي از شدت نگاه ها كم ميشد. توي همدان فقط در ازاي نشون دادن حكم مأموريت اتاق داد و توي آبادان نيم ساعت رفت بالاي منبر و ضوابط اخلاقي هتل رو عرض كرد! مأمور هتل توي بندرعباس هم سنگ تموم گذاشت و با اعلام اين مطلب كه داخل اتاق ها دوربين كار گذاشته شده از ما خواست كه مراقب رفتارمون باشيم! در اين بين تشكر ويژه اي از هتل دار اصفهاني هتلي در قشم ميشه كه دو سه بار اصرار كرد كه براي كمتر شدن هزينه يك اتاق بگيريم و ماهم هرچه مسئله رو باز ميكرديم همشهري عزيز بازهم به فكر جيب ما ميافتاد و پيشنهاد بيشرمانش! رو مطرح ميكرد.
به هرحال 24 روز مأموريت با موفقيت تموم شد و مشكلات فرهنگي و عقيدتي نادرستي كه توي مملكت وجود داره مشكل ساز نشد.
بي ربط: وقتي شنيدم براي رئيس جمهور محبوب جايي توي نيويورك پيدا نشده بي اختيار به ياد اين خاطرات افتادم. به هرحال محبوبيت وقتي بين المللي باشه اين مزايا رو هم داره!



نرخ روز

"كلية پروازهاي داخلي شركت ... با هواپيماي بوئينگ"
گويا ميشه از تاريك ترين مسائل هم درآمد زايي كرد!

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

گمگشته

جناب آقاي رئيس تلويزيون
با سلام
احتراماً در راستاي خبر روزنامه گاردين مبني بر خريد سريال لاست توسط ايران و اسلاميزه نمودن و پخش آن، پيشنهادات زير به گروه "تغيير" در جهت هرچه بهتر اسلامي شدن آن ارائه ميشود:
1- هواپيما از قم به مقصد مشهد در حال حركت بوده كه به دليل اشتباه خلبان در جزيره اي در خليج فارس سقوط ميكند.
2- ساكنان نجات يافتة هواپيما عبارتند از: "ساير" به همراه خواهرش "كيت" و همسر او "دكتر جك"، "سعيد" از طلاب حوزه علميه قم كه براي انجام مراسم عمامه گذاري به مشهد ميرود، "جين" و همسرش كه به تازگي به اسلام گرويده اند، "جان لاك" از جانبازان جنگ تحميلي، "چارلي" آهنگ ساز گروه تواشيح، "كلر" خواهر چارلي كه براي انجام زايمان به مشهد ميرود و ... .
ضمناً جهت جلوگيري از استفاده از هر گونه اسم اجنبي، اسامي شخصيت ها به صورت زير تغيير خواهد يافت:
ساير= عباس، دكتر جك شپرد= دكتر جواد چوپاني، كيت آستن= كوكب آستاني، سعيد جراح= حجة الاسلام سعيد جراح، چارلي= چنگيز، كلر= زينب و جان لاك= جمشيد لاكاني.
بديهي است ادامة فيلمنامه بر مبناي تغييرات انجام شده در تعريف شخصيت ها تغيير خواهد يافت.

با تشكر

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

قدسبز

خدايا خودت شاهدي كه به هدف شركت در راهپيمايي زدم بيرون، اما برادران نيروي انتظامي راه وارد شدن به محل تجمع رو بر ما بستن!

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

حيرت

يه SMS كافي بود كه دنيا دور سرم بچرخه. خيلي سعي كردم اينرو هم به حساب لوده بازي هاي وقت و بيوقت آريان بزارم براي همين سريع به رسول رنگ زدم كه خبر رو تكذيب كنه. اما اون هم كاري از دستش بر نمي مد. خبر درست بود. دوستي كه سه سال باهاش دوست بودم و يكسال باهاش زندگي كرده بودم حالا ديگه بين ما نيست. مهدي هم رفت. روحش شاد.

پس از دشمن

حسام عزيز لطف داشتن و چرت و پرت نويسي بنده در پست قبلي رو به دشمنان نسبت داده و از سرباز طلب كمك براي رفع اين مشكل نموده اند! اينجانب ضمن برعهده گرفتن نوشته هاي قبلي توصيه به استفاده از افعال معكوس در برخي از پست ها را مينمايم تا خداي ناكرده سوء تفاهمي رخ ندهد. صداي عزيز هم عبارت "شرايط حساس كنوني" را با نكته سنجي يادآور شدند كه اعلام تفاهم كامل در اين زمينه با ايشان ميشود. همچنين ديدن همان بخش خبري مورد اشاره سرباز باعث اين نوشته اعتراضي شد كه البته گويا منظور نگارنده به درستي بيان نشده.

با ربط: همچنان نگران شيخم. برنامه ريزي هاي اقتدارگرايان براي حذف شيخ داره طبق برنامه پيش ميره

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

دشمن

جديداً به اين كلمة "دشمن" خيلي علاقه مند شدم. در واقع به توانايي هاي اون نه تنها غبطه ميخورم بلكه حسودي هم ميكنم. كسي كه هم بتونه توي روز روشن وسط خيابون آدم بكشه، هم توي شب تاريك توي زندان ت.جاوز كنه، هم بتونه مدارك جعلي بسازه، هم به دنباله هاي داخليش خط بده، حتي بتونه كليد پشت بوم مساجد و پايگاه هاي بسيج رو بسازه، لباس نيروهاي مخلص رو جعل كنه كه بدنامشون كنه و ... و گير نيوفته و حتي اسمش معلوم نشه واقعاً كارش درسته. امثال شيخ به جاي اينكه با خيال هاي باطل بخوان اين كارها رو به نيروهاي خودي نسبت بدن و با مدارك و شاهدهاي جعلي سعي در اثبات مطلبي داشته باشن بهتره وقت خودشون رو صرف شناسايي "دشمن" بكنن تا باقيات صالحاتي از خودشون به جا گذاشته باشن. موارد حقيري مثل ت.جاوز به چندتا اغتشاشگر و كشته شدن چند نفر و شكنجه و كهريزك و كوي دانشگاه و اينا در مقابل جنايات "دشمن" نه تنها ناچيز به شمار ميره بلكه اگر در راستاي شناسايي اين موجود عجيب باشه ثواب هم داره.

بي ربط: شب قدر فرصت مناسبيه كه فرداش كار رو دو در كنيم. گور باباي وجدان كاري و اين چرت و پرتا.
با ربط: به نظر خودم اين پست بار منفيش زياد شد.بعد از شنيدن اخبار جمهوري اسلامي و موندن پشت در شركت و منتظر حضرات احيا نرفته شدن، چندان نكتة مثبتي براي نوشتن باقي نميمونه.

۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

من، خودم، دانشجو شدنم

دقيقاً 8 سال پيش بود. صبح مثل هر روز به زور از خواب بيدار شدم و منتظر يه روز بي هدف ديگه بودم كه شهاب زنگ زد. گفت نتايج كنكور رو توي تلتكست زدن و خودش هم غير انتفاعي قبول شده. بعد از تلفن، تمام CPU مغز هنگ كردم رو به كار گرفتم كه ببينم كي توي آشناها تلتكست داره اما عقلم به جايي قد نداد. زدم به خيابون. پياده رفتم سمت راسته صوتي تصويريا. از حدود 15 تا مغازه التماس دعا كردم، اما هر كدوم با يه بهونه اي دست رد زدن به سينم. ظهر بود كه دست از پا دراز تر رسيدم خونه. نوشين دويد جلو و گفت ... پلي تكنيك قبول شدي. هنوز نميدونم چرا زياد خوشحال نشدم اما خوشحالي رو تو چهرة همه ميديدم. ادامه روزم يكم متفاوت از روزهاي قبل بود. اميدواري به زندگيم بيشتر شد. حتي عصر كه تصاوير عجيب رفتن هواپيما توي يه ساختمون رو ديدم، موضوع مهمتري بود كه بهش فكر كنم.
حالا از اون روز دقيقاً 8 سال ميگذره. توي اين هشت سال غم تنها بودن، لذت با دوستان بودن، نامردي آشنايان و لطف غريبه ها رو با تمام وجود حس كردم. دلم ميخواد يه بار ديگه خاطرات 8 سال زندگي دانشجويي رو مرور كنم؛ شايد به زودي ...

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

خروس بي محل (2)

فرض بفرمائيد كه بعد از سال ها به شام (البته با عنوان افطاري) دعوت شديد. به محض وارد نمودن قاشق مبارك به دهان، تلفن زنگ بزنه و به صدا در آمدن دزدگير منزل رو نويد بده! در اين حالت بعيده كه حالتي غير از كوفت شدن شام عزيز رخ بده. دقيقاً همون حالتي كه براي من رخ داد.

۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

ديالوگ انتظار

دوستي گفت: نميدونم چه حكمتي داره خدا كه ماه رمضون دير ميگذره و شهريور زود!
من گفتم: قربون دستت دير گذشتن سپتامبر رو هم بررسي كن.

روزشمار: يك هفته به پايان احتمالي انتظار

۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

استادي به رنگ سبز


يكي از مشكلات مخاطب عام اينه كه زندگي شخصي چهره هاي مشهور رو با كار حرفه اي اونها مخلوط ميكنن و به نتيجه هايي ميرسند كه چندان معتبر نيس. مثلا اعتياد مارادونا رو ملاك قرار ميديم كه بگيم فوتباليست خوبي نبوده. شايعات انحرافات اخلاقي مايكل رو دليلي بر هنرمند نبودن اون ميدونيم. روابط خارج از چهارچوب يه بازيگر رو روي دايره ميريزيم كه نشون بديم بازيگر خوبي نيس. اما به نظر من، غير از مسايل حرفه اي كه كارشناسان هر فن بايد در موردش نظر بدن، فقط يك پارامتر براي تشخيص حرفه اي بودن مهمه و اون هم مردمي بودنه.

استاد شجريان هم از اين قاعده مستثنا نبوده و نيست. هنوز در بين عوام مردم صحبت هايي در مورد روابط خانوادگي استاد ميشه. اما چيزي كه در تاريخ باقي خواهد موند اينه كه شجريان هيچوقت يك هنرمند درباري نبوده و با كمترين فاصله نسبت به مردم حركت ميكرده. بد نيست امثال اصفهاني، شريفي نيا، سبزواري و ... كمي به كتاب هاي تاريخ نسل هاي بعد هم فكر كنند و اينكه آيا اسم اونها را توي "خوب ها" خواهند نوشت يا "بدها".
استاد محمد رضا شجريان – زبان آتش (تفنگت را زمين بگذار)- دانلود غير مستقيم

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

زاينده رود خشكانيده شده

و به ناگاه شبي، شيخ بهايي عليه الرحمه بر روياي شيخ ما ظاهر شد و فرمود: "آگاه باش كه در ساليان نه چندان دور محمود نامي از ديار آرادان ظهور خواهد كرد كه در دوره خلافتش زاينده رود خشكانيده شود از سوء مديريت، وزحمات ما بر باد رود". شيخ ما عرض كرد: "گويا در ديار باقي اطلاعات شيخ بهايي به روز نياشد، كه محمود همي ظهور كرده است و زاينده رود خشكانيده.

... .
.. ... ...

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

ماه خدا يا بنده خدا

آقاجان، اگه روزه اي كه عبادت به جز خدمت خلق نيس. اگه هم روزه نيستي چه مرگته كه نمي ياي سر كار. توي دو سال اخير كه به خاطر شرايط كاري، احتياج به ارتباط به شركت هاي دولتي بوده، عادت كردم كه 29 روز ماه رمضون رو از پاسخگويي اين شركت ها قطع اميد كنم!


Free counter and web stats