۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

ريشه در آب

1- علي دايي رو هميشه دوست داشتم و دارم. يكي از سمبل هاي اراده كه تونست از صفر به همه چيز برسه و بي انصافيه اگه چيزي غير از پشتكار خودش رو دليل موفقيتش بدونيم. جداي بعضي غير يكنواختي هاي شخصيتي به خصوص در برخورد با خبرنگاران، بر خلاف اكثر هم قطاراش، نقطة تاريك ديگه اي توي پروندش ديده نميشه.
2- در فاسد بودن فوتبال ايران وتمام قراردادها و روابطش هيچ شكي نيست. مسائلي كه در داخل كشور به قول معروف ماسمالي مي شه، اما پاي قراردادهاي خارجي كه به وسط مياد، قسمت اعظم بودجه بايد بابت غرامت به كسايي داده بشه كه حتي 1 دقيقه هم روي نيمكت نشستن و البته قسمت عمدة تقصير گردن امور حقوقي فدراسيون خواهد بود.
3- پروندة دايي و فدراسيون چندان پيچيده به نظر نمياد. علي دايي به خاطر پرداخت نشدن ماليات معهود از طرف فدراسيون پاي قرارداد ايستاده و تا ريال آخر رو طلب كرده، و البته به گفتة خودش، به محض وصول طلب جلوي فدراسيون يتيم خونه اي بنا خواهد كرد! فدراسيون هم با تمام قوا ايستاده و طلب رو نمي ده.
4- نكتة جالب وقتي خواهد بود كه شكايت به سمت فيفا بره. طبق قانون، طلب دايي تا زماني قابل پرداخت خواهد بود كه اشتغال دولتي (مربي گري پرسپوليس) نداشته، يعني حدود 9 ماه. اما مشكل در حاكميت دروغ در كشوره. فدراسيون به خاطر عدم محروميت از بازي هاي آسيايي، پرسپوليس رو يك باشگاه خصوصي معرفي كرده و در صورت ارجاع پرونده به فيفا همه چيز به نفع دايي خواهد بود و عين 3 سال قرارداد با اون رقم نجومي، قابل پرداخت.
5- لازم نيست خدا خودش بياد و مكر حيله گرها رو بهشون برگردونه، ممكنه دست خدا ازآستين فيفا بيرون بياد و تبري هرچند مختصر به ريشة دروغ بزنه.
.
.
اشتراك فيد مخفيگاه آزادي

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

نوستول تلخ

شُد جمهوری اسلامی به پا
که هم دین دهد هم دنیا به ما
از انقلاب ایران دِگر
کاخ ستم گشته زیر و زِبَر


تغيير دادن اين سرود توسط مسئولين وقت، اوج دور انديشي نظام اسلامي رو نشون مي ده، مطمئناً اونا ميدونستن كه تك تك كلمات سرود ملي، روزي به يك طنز تلخ تبديل خواهد شد!
.
.
اشتراك فيد مخفيگاه آزادي

۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

زلزله

اولين باري كه زلزله رو درك كردم سال 81 بود. صبح امتحان استاتيك، حدود ساعت 6. بابا هم اومده بودن پيش من. توي رختخواب در حال شيش و بش كردن براي بيدار شدن بودم كه ديدم لوستر داره تكون ميخوره. سريع پريدم رفتم توي اتاق ديدم بابا دارن موهاشون رو سشوار مي كشن. گفتن خبر زلزله همان و شنيدن اين جمله كه "خواب ديدي" همان. البته بعداً معلوم شد خواب نديدم و نزديك قزوين يه جايي رو خدا لرزونده بود.
دفعة دوم سال 83 بود. خوابگاه پلي تكنيك كه با راه رفتن بچه ها هم به طور عادي مي لرزيد و همين مسئله باعث شد چند ثانية اول رو جدي نگيرم. اما با شنيدن صداي جيغ و داد بچه ها منم به اونها پيوستم و رفتيم توي كوچه. منظرة كوچه هم جالب بود. پوشش افراد نشون مي داد كه در مواقع اضطراري حريم شخصي معني خاصي نداره و همه به معناي واقعي باهم خواهر و برادر مي شن! اين بار زلزله يكم جدي تر بود. تابلو و ساعت بعضي از ديوارها افتاده بود و مردم رو تو وحشتي فرو برده بود كه تا حدود يك هفته، كارتن خواب هاي توي پارك احساس تنهايي نمي كردن. هر چند ما در همون ساختمون لرزون روزگار سپري كرديم.
دفعة بعد، سال 86، كوي دانشگاه تهران، جعفر طبق عادت مرسوم، در حال تعريف كردن خاطرات فانتزي- رمانتيك خودش بود كه خشم خدا بر اون نازل شد والبته كل تهران لرزيد. اين بار با استفاده از تجربة دفعات قبل سريع دمپايي پوشيدم و رفتم به سمت پله هاي اضطراري كه توي پله ها زلزله تموم شد. نكتة جالب اين بود كه بچه ها مدت ها قبل از من از ساختمون خارج شده بودن و نشون مي داد كه سرعت عمل من در حد نا اميد كنندس.
به هر حال اين زلزله ها به جز خنده هاي بعدش براي ما چيزي نداشت، اما واقعيت فاجعه بار بودن اون رو هيچكس نمي تونه انكار كنه. افسردگي روز جمعه 5 دي 1382 و صف طولاني بچه ها براي اعزام به بم رو هيچوقت فراموش نمي كنم.
.
.
اشتراك فيد مخفيگاه آزادي

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

حس تحريم، با تمام وجود

Hi Ali,
Unfortunately, we are not allowed to sell to Iran at this current time. We apologize for this inconvenience.
Best Regards,
قطعة مورد بحث: پره توربوشارژر موتور ديزل
كاربرد: تمام موتورهاي ديزل، اسپرت كردن خودرو، عدم كاربرد درصنايع هسته اي، نظامي، تروريستي، كوفت، زهرمار
.
.

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

نشد، رفت

خيلي دلم مي خواس روز اولي كه با رسول اومد كه توي اتاق ما بمونه بهش بگم جا نداريم
وقتي موندگار شد بهش بگم بچه باحالي هستي، اما خوب نيس آدم آويزون باشه
وقتي مي رفتيم تمرين دارت بگم خيلي بد پرت مي كني
وقتي روز مسابقه دير رسيد و نشد مسابقه بده، بزنم توي گوشش كه آبروي منو به عنوان مسئول تيم برده
وقتي همون جايزه هايي كه ما گرفتيم رو گرفت، بگم اين رسمش نيس
وقتي با هم اردو رفتيم مشهد، بگم خوش گذشت، اگه تو نبودي به اين خوبي نبود
وقتي خواست بره سنگاپور بگم احمق، دلمون برات تنگ ميشه
وقتي درس رو ول كرد و اومد بگم ديوانه، اين چه حركتي بود آخه!
خيلي دلم مي خواس بش بگم هيچ دوستي اي ايده آل نيس، اما تو به ايده آل نزديكي
همش رو تا يك سال پيش مي شد بگم، اما الان يك سال از رفتنش گذشته،
حالا راحت فرياد ميزنم كه روحت شاد رفيق، دلم برا خوبيا و بديات تنگ شده
.
.

اشتراك فيد مخفيگاه آزادي

رخوت

اوضاع وقتي قراره خوب نباشه خوب نيست ديگه. هميشه سعي كردم به چيزي دل نبندم. اما وقتي مدت زيادي آدم به هيچ چيز و هيچ كس دل نبنده افسردگي رو شاخِشه. بعد از مشكلاتي كه با كارهاي چيپي كه پيشنهاد مي شد داشتم بالاخره تصميم گرفتم كه خودم كاري رو شروع كنم و آقاي خودم باشم. رفتم سراغ چند نفر كه دورادور كارشون رو مي پسنديدم، كه تيمي تشكيل بديم و ايده رو به سرانجام برسونيم. اما ورود به فاز اول كار همان و نا اميدي از كار گروهي همان. گويا خدا وقتي داشته بنده هاش رو استعداد مي داده سهم كار گروهي رو از جماعت ايراني دريغ كرده. كار سختيه انصافاً تعامل با ايراني جماعت وقتي از يك حدي بهت نزديك تر ميشن، حتي سخت تر از خوندن اين چهار خط كه چفت و بست درست و حسابي نداره.
پ.ن: يه پيشنهاد جديد شد، به طرز مشكوكي خوب مياد همه چيز و به طرز عجيبي مي ترسم از قبول كردنش، اما قبول خواهم كرد!
.
.
اشتراك فيد مخفيگاه آزادي

۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

!

دچار رخوتم اكنون!

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

دوقلوهاي غريبه


از همون زمان بچگي، توي عالم كودكي بودن هم باعث نمي شد بچه هاي مدرسه از قوة تخيل خودشون استفاده نبرن و شايعاتي رو در مورد پشت صحنة كارتون ها مطرح نكنن. اوج اين شايعات هم مربوط به كارتون فوتباليست ها و رابطة بازيكنا با تماشاچيا بود كه اخيراً با ديدن نسخة اصلي اون مهر تآئيدي بر تمام شايعات زدم! اما يكي از كم حاشيه ترين كارتون ها، "دو قلوهاي افسانه اي" بود كه به خاطر رابطة مقدس خواهر و برادري، مي تونستن به راحتي جلوي دوربين جمهوري اسلامي دست هم رو بگيرن و شق القمر كنن.
اما الان همه چيز برام عوض شد و يأس فلسفي منو فرا گرفت. تو صفحة اين كارتون توي ويكي پديا نوشته كه جولز چيني بوده و جولي انگليسي، پدر و مادرهاي مختلفي داشتن و تنها نقطة مشتركشون به دنيا اومدن توي يك زمان بوده. و من بعضي وقتا به فكر فرو مي رم كه توي عالم بچگي چه دروغ هايي به ما گفته شده و تا چه حد مي تونيم به چيزايي كه ديديم و باهاش خاطره داريم اعتماد كنيم اگه پس فردا معلوم بشه كه كونا با خانم لورا، شيپورچي با خانوم كوچولو، هادي با هدي و ... هم رابطه اي غير از اون چيزي كه مي ديديم داشتن، بايد با معصوميت از دست رفتة دوران كودكي چه بكنيم؟
.
.
اشتراك فيد مخفيگاه آزادي

۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

فيس بوك به سبك اهل قبور (2)

خب اين فيس بوك يه اپليكيشن داره به اسم ماركت پليس (market place) كه يه چيزي تو مايه هاي نيازمندي هاي خودمونه. امروز دوستي كه هفتة آينده سالگرد درگذشتشه يه آگهي فرستاده اونجا و من مطمئن شدم كه تو اون دنيا هم چيزاي به درد نخوري پيدا مي شه كه آدم بخواد از شرش خلاص بشه.

مرتبط: فيس بوك به سبك اهل قبور (1)

۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه

دختران

اگه بگم دخترها رو كامل مي شناسم سخني به گزاف گفتم چون حتي خود خدا هم نمي تونه همچين ادعايي داشته باشه! اما چندتا تجربة شخصي باعث شده كه رفتار دخترها با جنس مقابلشون برام عجيب باشه و غير قابل فهم. البته اين چيزي كه در ادامه مياد قضاوت بر اساس گفته هاي طرف مؤنثه و خب آدم عاقل هيچوقت بر اساس گفته هاي يك طرف قضاوت نمي كنه:
1- "ه" اولين و تنها دوست پسرش رو چند ماه پيش تجربه كرد.اول ها طبق معمول رابطه كاملاً رمانتيك و همه چيز عالي بود، اما رفتارهاي جناب آقا در كنترل روابط "ه" اون رو مجبور به تجديد نظر در روابطش كرد. تصميم اول قطع رابطه با تمام دوستاني بود كه مدت ها با هم آشنا بودن، اما بعداً رفتار جناب آقا رو توهين آميز احساس كرد و مصمم به قطع رابطه شد. هنوز چند روز از قطع رابطه نگذشته بود كه دلتنگي امون نداد و رابطه و منش گذشته رو از سر گرفت!
2- "س" بعد از اينكه ترسيد كه دوست پسرش ازش درخواست هاي غير عملي! داشته باشه، سطح روابطش رو با اون به دوستي معمولي كاهش داد و كيس جديدي رو پيدا كرد. روابط كيس جديد با بقية دخترها كه حتي تا مرحلة رابطة جنسي هم مي رسيد "س" رو ناراحت مي كرد اما با گفتن اين جمله كه "كاري كه من نمي تونم براش بكنن رو بقيه مي كنن" سعي در ادامة رابطه داشت. البته يكبار رابطه تا مرحلة قطع كامل پيش رفت اما با چرب زبوني هاي جناب كيس جديد جاي متهم و شاكي عوض شد و "س" عذرخواهي كرد!
3- "م" رابطة جديدي رو براي چند روز شروع كرده بود كه پارتنر جديد رفتن به پارتي دوستان رو بر بيرون رفتن با "م" ترجيح داد و همين مسئله خشم "م" رو برانگيخت. كار رابطه با يكي دو تا تماس تلفني تموم شد. اما 48 ساعت بعد دلتنگي كار خودش رو كرد و ...
شايد از ديد من به عنوان يك پسر و كسي كه تا حالا تجربة كور شدن عقل توسط دل رو نداشته، هر كدوم از اين رفتارها به نوعي خود تخريبي شخصيتي به حساب بياد. شايد اصلاً ماجرا چيز ديگه اي بوده كه تعريف كننده بر حسب احساسات اون رو به اين شكل تعريف كرده و 1000 تا شايد ديگه. اما چيزي كه كاملاً مشخصه همون جملة پاراگراف اوله كه حتي خدا هم اين جماعت رو نمي شناسه.
.
.
اشتراك فيد مخفيگاه آزادي

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

فوتبال، آيينة رفتار ايرانيان

سكانس 1- برنامه نود- 11 مرداد: بازيكنان تيم ملي فوتبال كيفيت اردوي اتريش رو عالي ارزيابي كرده و اين اردو را بهترين اردوي تاريخ فوتبال كشور مي نامند. آنها در پاسخ به وجود گاوداري و چوب بري در اطراف كمپ منكر همه چيز شدند.
سكانس 2- برنامه نود- 11 مرداد: عباس ترابيان در حين ارائة دلايل عالي بودن اردوي اتريش، با بيان اين جمله كه "اكثر بازيكنان تيم ملي از خانواده هايي هستند كه به خارج از كشور نرفته اند" سعي در توجيه كيفيت پايين كمپ دارد.
سكانس 3- برنامه نود- 18 مرداد: بازيكنان تيم ملي ترابيان را متهم به بي شرمي كرده و به شدت از صحبت هاي وي شاكي هستند. اين شاكي بودن به حدي است كه همه با اشتياق نا گفته هاي اردوي اتريش را بر زبان جاري كرده و آن را يكي از ضعيف ترين اردوهاي تاريخ فوتبال مي نامند.
سكانس فينال: اينها سياستمداران كشور نيستند كه به خاطر توجيه بي اخلاقي هاي خود از گفتن هر دروغي امتناع نمي كنند، اينها نمايندگان مردم عادي ايران هستند كه براي حفظ موقعيت و برآورده شدن خواسته هايشان از هيچ دروغ گفتني پرهيز نكرده و مردم را تنها وقتي لايق دانستن مي دانند كه خود به خطر باشند.
.
.
اشتراك فيد مخفيگاه آزادي

۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

شيخ الشيوخ

در احوالات شيخ آمده است كه او را منطقي بود عجيب و تجربه گرايانه در پاسخ به سوالات مستمعين. نقل است او را پرسيدند از سخنان رئيس دولت عشق در باب به سرقت رفتن عضوي از بدن نسوان توسط مجهول الهويه اي موسوم به لولو. شيخ تفكري نمود و پس از برآوردن آهي جان فرسا منبر ترك گفت و به منزل شد. يكي از مريدان برآشفت و در پي او حركت نمود تعقيب وارانه. پس از روزن در مشاهده نمود شيخ را كه جامه از تن همسرش دريده و به بازرسي مشغول است آنچنان كه مال باخته را در پي مالش. پس چون در كذب خبر اطمينان حاصل نمود به مسجد شد و بيتي سرود تاريخ ساز:

گر بر سر منبر يكي اَ.ن تو بديدي
كودك به خفا بر كه ادب را نشنيدي
آن كس كه ممه برد و خبر را به جهان داد
اَ.ن بود، و بايد به زنش ريب كشيدي
.
.
اشتراك فيد مخفيگاه آزادي

۱۳۸۹ مرداد ۱۴, پنجشنبه

دوستان فراري

از سال 85 به اين طرف، اين موقع از سال كه مياد، چندتا از بهترين دوستام ترك وطن مي كنن و با كمي خوشبيني جزو مغزهاي فراري مي شن. الان ديگه عكس هاي دانشگاه رو كه مرور مي كنم بيشتر از نصف نفرات در دسترس نيستن و براي ديدن اونها پاسپورت يك نفر بايد مهر بخوره. قاعدتاً دور شدن از دوستان نمي تونه حس خوبي به همراه داشته باشه و البته خوشحال بودن از حركت اونا به سمت موفقيت تا حدودي اون رو جبران مي كنه. امسال هم روند سال هاي قبل البته كمتر، ادامه داره و هم اتاقي سه سال دورة فوق داره ترك وطن به قصد ديار شيطان بزرگ مي كنه. و همچنان همون اعصاب خوردي چند وقت اخير كه چرا به خاطر يك بدشانسي مزخرف، من به جاي درس خوندن و تحقيق توي اون پژوهشگاه دانماركي، بايد سر خودم رو با كارهاي مسخره گرم كنم و اميدهاي الكي به خودم بدم كه اونجا هم وضع بهتر از اين نمي بود، هرچند خوب مي دونم كه مي بود!
.
Free counter and web stats