۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

گزمه

چون اول اسفندالمبارك سنة يكهزار سيصد و هشتاد و هشت هجري فرا رسيد، شيخ را فرا خواندند از بهر خدمت به اسلام. پس وي پاي كوبان و سماع كنان زلف از ته بزد و ريش صحيحي گرويانيد و موشواره را آويزان نمود و بشتافت بر مكاني كه لايقان را لياقت باشد و بس. به ناگاه يكي از مريدانِ خُرد، بر او خرده گرفت به خاطر اين شعف، و قياس مع الفارقي نمود شيخ را با ساير مشمولان. پس همهمه اي پديدار آمد در نزد مريدان و عزمي هويدا گشت از بهر تأديب آن نادان بي خرد. اما نور معنوي شيخ بر جمع تابيد و پس از آرام نمودن، بيتي سرود تاريخ ساز:
سربازي غيورم، سرشار از غرورم، خدمت را چو بويم، بهر تو بگويم
غيبت را نشايد، خدمت را ببايد، مستي را چه داني، لجبازي نشايد

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

جي‌ميل شايعه خيز

يكي دو ماه پيش كه شايعه شده بود مقامات امنيتي ايميل ها رو شنود! ميكنن، يكسري كارشناس مسائل اينترنت! شايعه درست كردن كه از بين پست هاي الكترونيك مورد استفاده، فقط جيـ‌‌‌ميل رو با اعمال بعضي تنظيمات ميشه غير قابل ردگيري و شنود كرد. الان كه با وجود مساعد شدن تقريبي اوضاع اينترنت، هنوز جيميل غير قابل دسترسيه به نظر ميرسه هر دوي شايعات مطرح شده از صحت كافي برخوردار بوده! بنابراين بعيد نيست كه اين شايعه هم درست باشه!

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

هيجان

يعني من نميدونم كه اينترنت بازي براي اين خارجيا چه هيجاني داره؟ طرف ميشينه پشت كامپيوترش و بدون هيچ مشكلي اخبار رو ميخونه، فيلم هاي روز رو از توي يوتيوب نگاه ميكنه، فيس بوك رو مرور ميكنه و از همه مهم تر ايميلش رو چك ميكنه. اگر هم يك روز مشكلي پيش بياد ميتونه ادعاي غرامت از شركت ارائه دهندة اينترنت داشته باشه.
اما توي ايران وضعيت خيلي بهتره. خود همين استفاده از انواع ف.يلتر شكن آخر هيجانه. وقتي بعد از مدت ها كانكت ميشه و چشممون به صفحة اول فيس بوك روشن ميشه، لذتي به وجود مياره كه وصف ناشدنيه. شوق وارد شدن به جيميل كه جاي خود داره. به نظر مياد كه بايد يك كمپين تشكر از مخابرات راه بيفته كه مسائل عادي مثل اين ها رو براي ما پر هيجان و لذت بخش كردن و درخواست كنيم كه ترانزيت كشتي در درياهاي جنوبي ايران رو افزايش بدن و حتي المقدور هر كشتي از چندتا لنگر استفاده كنه.

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

عمق ظاهر

در اين مطلب كه "عقل آدما به چشمشونه" و "برخورد اول تأثر گذارترينه" شك زيادي نداشتم. اما اين چند روز كه به خاطر نزديك شدن به خدمت مقدس! سربازي مجبور شدم ريش بذارم، مطالب ياد شده رو با گوشت و خونم درك كردم. توي خيابون كه راه ميرم، دخترهايي كه قبل از رسيدن به من در حال بگو و بخند بلندن، به محض ديدن من ولم صدا رو پايين ميكشن تا شايد من بهشون گير ندم! مغازه دارها هم (كه احتمالاً اجناس خلاف توي مغازه دارن) وقتي منو ميبينن كلي احترام تصنعي ميذارن كه بلكه نونشون آجر نشه. خودمم كه وقتي توي آينه به خودم نگاه ميكنم حس بالا منبر بودن بهم دست ميده و ميرم تو فاز موعظه!!! هر چند شايد خودم بيش از حد حساس شدم و اين مشاهدات توهم ناشي از اين حساسيته اما به هر حال اينم تجربة خوبيه در آستانة رفتن زير پرچه اسلام.
توضيح واضحات: توي ارتش گذاشتن ريش الزامي نيست، اما يا بايد ريش رو كامل زد يا كامل گذاشت. به عبارت ديگه پرفسور اينا تعطيله. من هم
بنابر دلايلي ريش گذاشتن رو انتخاب كردم!

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

مملكته؟

مامان: علي تو هم وبلاگ مي‌نويسي؟
بابا: اگه مي‌نوشت كه تا حالا گرفته بودنش!
من: ...

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

اميد

فاميل مؤمن كه نماز روزه و روضه ش ترك نميشه و بنا بر اعتقادات مذهبيش ماهواره هم نميبينه، ميگفت كه امسال روضة محله توسط بسيج اداره ميشده و اونهم در يك حركت انتحاري جلسه رو ترك، و به هم روضه ايها گفته كه چطور سر جلسة كسي ميشينيد كه جوونا رو ميكشه و بهشون تجاوز ميكنه! و من ...، برقي در چشمهام درخشيد كه فقط ميتونه برق اميد باشه!

۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

تاريخ خواني

1- كتاب تاريخ سوم راهنمايي و دوم دبيرستان رو خيلي دوست داشتم، اما وقتي به بخش قطور انقلاب اسلامي ميرسيديم عزا ميگرفتم به خاطر اون همه تاريخ غير قابل حفظ و روزهايي كه هيچ احساسي بهش نداشتم. بدتر از همه سخنراني ها و اعلاميه هاي آيت الله خميني بود كه بايد نكات كليدي و مطالبش رو با دقت به خاطر ميسپرديم. شاهكار دوران هم وصيت نامة سياسي الهي در 10 صفحه با عجيب ترين نثر ممكن توي كتاب ديني بود و مولف اون كتاب با نوشتن جملة بي مصرف "فقط براي مطالعه" در زير نويس صفحة اول، شبهاي امتحان به ريش همة ما ميخنديد.
2- بيانيه هاي موسوي رو خيلي دوست دارم، جوري مينويسه كه تمام طيف وسيع جنبش سبز از اون راضي باشن و احساس غرور كنن. كروبي هم بد نيس. حرفاش رو رك ميزنه و البته سوتي هم شايد بده اون وسطا.
3- بعضي وقتا با خودم فكر ميكنم كه پس فردا (چند روز زودتر يا ديرتر) اين بيانيه ها قراره بره بشه متن اصلي كتاب هاي تاريخ. يعني ممكنه اون زمان هم انقدر متحجر و بي فكر باشيم كه تمام اين بيانيه ها رو به زور هل بديم توي مخ بچه ها؟

۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

لاست عباسي

كمتر كسي پيدا ميشه كه دكتر (؟) حسن عباسي و تحليل هاي تخيلي اون رو نشناسه. شايد تنها كسي كه توي دنيا بتونه كوچكترين و بي ربط ترين اتفاقات رو به لابي صهيونيست ها نسبت بده همين دكتر عباسي مورد نظر باشه. به بهونة شروع سيزن آخر سريال لاست، نقد و بررسي اين سريال توسط نامبرده به دستم رسيد كه مرور فرازهايي از اين تحليل خالي از لطف نيست:
- ناتوي فرهنگي از سينماي استراتژيك عبور كرده و به تلويزيون استراتژيك رسيده
- لاست هم گمشده معني ميده هم گمشده ها!
- جايي كه هواپيما سقوط ميكنه عين بهشته، يعني تمام فيلم كارت پستاله كه القا ميكنه بهشت مد نظر همينه
- اگر افلاطون ميخواست كتاب جمهور رو امروز بنويسه لاست رو ميساخت
- از تمدن اسلامي فقط يك نفر در اين سريال وجود داره و اونهم هنرپيشة فاسد آمريكاييه. يك رگ اون هندي و يك رگش غربيه، درست مثل سلمان رشدي
- به جز چند نفر كه نمايندة نژادهاي مختلف بقيه شامل آنگلوساكسون ها هستن
- بنجامين و جيكوب نمايندة يهود هستند كه تمام پشت صحنة اين جزيرة جهاني زير نظر اونهاست
- نقش اول "جك شپارد!" نام داره كه بنا بر اعتقاد مسيحي ها نقش چوپاني اين گله رو از ابتدا بر عهده داره. او نماد انسان با كلاس ليبرال هاست
- انسان تراز پايين ليبرال ها "ساوير"ه كه از داستان تام ساير گرفته شده
- جان لاك پدر ليبراليسمه، بعد از ديدن اين فيلم بدون اينكه متوجه بشين دورة ايدئولوژي ليبراليسم رو گذرونديد
- "كيت" كاناداي الاصل و در اصل يك موسيونر مذهبي بوده
- هارون (بچه كلر) در انديشه يهودي و مسيحي كسيست كه گوساله سامري رو ساخت و تنها فرد به وجود آمده در اين جزيره است
- شانون نماد سبك زندگي آمريكايي با هيكلي مشبه باربيه. پسر مسلمان عاشقش ميشه كه ميخواد بگه مسلمانان فقط با بخش لمپني غرب ميتونن رابطه برقرار كنن. البته عشق ناكام اين دو نشون ميده كه مسلمونا نميتونن سرزمين آمريكا رو دو رگه بكنن!
- برگشت به جزيره در قسمت آخر نشون ميده كه از ليبراليسم كسي نميتونه فرار كنه
- تمام آدم هاي فيلم از جمله هارون حرامزاده هستن. تمدن حرامزاده- ز*نا زاده
- تمام تصميم گيرنده ها توي فيلم آنگلوساكسون هستن. پس كسيكه فيلم رو ميبينه به اين فكر ميكنه كه وقتي رفت توي سازمان ملل بايد بشينه تا بقيه براش تصميم بگيرن!
- فارادي در اين فيلم نقش امام زمان رو داره كه بر زمان امامت ميكنه!
- (تمجيد از آثار دهنمكي، تقبيح آثار رضا عطاران و توهين مستقيم به گلشيفته فراهاني)

در پايان اميدوارم اين جناب دكتر هميشه سلامت و سرحال باشه تا بتونه لحظات شاد و مفرحي رو براي ما ايجاد كنه


پست مرتبط: گمگشته

چرا من، نيستم

فضاي آزادي مطلق جاري در مملكت باعث شده كه به قول خانم كيلينتون جرم هاي جديدي اختراع بشه و قاعدتاً وبلاگ نويسي اعتراضي هم يكي از سر ليست هاي اين جرايم خواهد بود. به همين دليله كه اكثريت وبلاگ ها با نام مستعار نوشته ميشن و ردي از نويسدة واقعي دراونها وجود نداره. اصولاً مهم نيست كه اين وبلاگ بازديد روزانة تك رقمي داشته باشه يا هزاران نفر با اشتياق مطالب اون رو بخونن، اصل مهم احساس امنيت در فضاي مجازيه كه مسئلة مهم و كاملاً قابل احتراميه.
اما جريان ناشناس موندن من كمي متفاوته. به شخصه امنيت برام نه تنها در درجة اول اهميت نيست، بلكه چندان هم قابل احترام نيست. در روزگاري كه چند دقيقه بازداشت شدن در روز 18 تير يكي از سوابق افتخار آميز من به شمار مياد پس جلب كردن نظر برادران عرزشي! توسط اين وبلاگ آماتور هم ميتونه اين افتخارات رو صد چندان بكنه. اگر به قول عادل، اين برادران با وجود تمام شغل هاي دولتي كه دارن، انقدر بيكار باشن كه بشينن و از اولين پست اين وبلاگ رو مطالعه كنن، با كمي آيكيو در حد جلبك خواهند توانست آدرس منزل عمه بزرگ پدرم رو نيز در بيارن.

اما پس چرا من، نيستم. دليل اين مسئله به اين موضوع برميگرده كه اگر با نام و شخصيت اصلي خودم بنويسم، دچار معذورياتي خواهم شد و در نتيجه كلام از دل بر نخواهد اومد. الان بدون دردسر ميتونم غيبت دوستي رو در اين وبلاگ بنويسم، از عشق هاي ممنوعة خودم بگم، افكار سياسيم رو بروز بدم و نفرت خودم از بعضي افراد رو بدون رودربايستي بيان كنم. پس تا اطلاع ثانوي خبري از نام اصلي نخواهد بود و به همون "علي" بسنده خواهيم كرد!

Free counter and web stats