۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

داستانك

ساعت مچي روي دستي كه به سمت كنترل تلويزيون حركت ميكنه، هشت و نيم شب رو نشون ميده. اما دست، در نيمة راه به دستور مافوق منصرف ميشه. خبر رسيده "اعصاب" دچار مشكل و تا حدودي "خرد" شده!

۱۳۸۸ دی ۶, یکشنبه

كربلايي دگر ...

1- ديگه عادت كردم. كندي اينترنت، دست به دامن اخبار راديو فردا و گودر خواني شدن، اضطراب از دست دادن هموطنان، گازهاي اشك آوري كه اشك خدا رو هم در مياره، اخبار چندش آور تلويزيون و روز ديگه اي كه در تاريخ ثبت خواهد شد.
2- هميشه آرزو دارم كه مردنم هم به كسي نفع برسونه. "منتظري" نقطة آرماني اين آرزوي منه. كي فكرش رو ميكرد كه مرگش هم بتونه بركت داشته باشه.
3- بعد از شنبة سياه، تا مدتي دچار افسردگي شدم. اما حالا ميتونم مطمئن باشم كه خون هايي كه ريخته ميشه به ثمر خواهد رسيد. تاريخ ايران نام اين شهدا رو فراموش نخواهد كرد، حتي اگه جوون هاي گمنام ايران باشن.
4- فكر ميكنم محرم جزو ماه هاي حرام قمري باشه كه جنگ كردن هم در اون ناپسنده، چه برسه به كشتن افراد. بعد از سال ها كه از عاشورا فقط تعطيل بودنش رو ميفهميدم، حالا درك ميكنم كه به چه دليلي يك نفر (يا يك ملت) جونش رو كف دست ميذاره و در مقابل شمشير (يا باتوم و گلوله) قد علم ميكنن.
5- كتاب تاريخ دوم دبيرستان، چند سال آينده، نه چندان دور، براي نسل من خواندي خواهد بود.

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

فلسفة من

هميشه همينطور بودم. وقتي نمرة بدي ميگرفتم، سريع بچه ها رو جمع ميكردم تا كمي با هم خوش باشيم. وقتي از كسي مي رنجيدم، سريع خودم رو به خونه ميرسوندم و از آرشيوم خنده دار ترين فيلم رو انتخاب ميكردم و ميديدم. وقتي دوستي رو از دست ميدادم، شادترين و حتي جوادترين آهنگها رو ميريختم روي موبايل و خيابون ها را گز ميكردم. هرچند با اين حركات به بي احساس بودن متهم شدم اما ترجيح ميدم به ظاهر بي احساس باشم، تا اينكه در باطن خودم رو از بين ببرم.
اما ماه هاي اخير كمي قضيه فرق داشت. انقدر اتفاق بد با هم پيش اومد كه فيلم و آهنگ و دوستان كفاف ندادن. تفكرات براي حل اين مشكل به اينجا رسيد كه مطمئن شدم كه بدترين مسائل رو هم وقتي از يك زاوية ديگه نگاه كنم لذت بخش ميشه. ميشه خيانت يك نفر رو ديد اما با شرف ميليون ها نفر حال كرد. ميشه دوستي رو از دست داد اما به محكم تر شدن دوستي ها دلخوش بود. ميشه نا اميد بود اما با برق اميد توي چشم بقيه عشق كرد و ميشه داخل مخفيگاه بود و از آزادي لذت برد.

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

مرگ سبز

سال 67 وقتي قضاياي مربوط به نامة "منتظري" به آيت الله خميني و خلع از مقام جانشين رهبري پيش اومد، 5 سال بيشتر نداشتم. قاعدتاً چيز زيادي نبايد به خاطر بيارم اما هنوز جوك هاي ساخته شده براي "منتظري"، لقب انتخاب شده براش از بين شخصيت هاي كارتوني و عكس بزرگش سر چهار راه كه حالا سياه شده بود رو خوب به ياد ميارم. سالها گذشت و من فهميدم اين "منتظري" بوده كه اصل ولايت فقيه رو وارد قانون اساسي كرده و اين "منتظري" بوده كه به اعدام هاي سال 67اعتراض و از سمتش استعفا داده. اما براي من "منتظري" نه به عنوان "آيت العظما منتظري" بود كه پاي ديكتاتور قانونمند رو به ايران باز كرده بود و نه كسي كه "مرجع تقليد سبز" نام گرفت. براي من "حسينعلي منتظري" كسي بود مثل ميليون ها ميرحسين و كروبي و زيدآبادي و ندا و سهرابي كه نان مقام و سمت خودشون رو به نرخ روز نخوردن و براي احقاق حق مظلومان از همه چيز، حتي از خودشون هم گذشتن. بدون ترديد نام "منتظري" در تاريخ، درخشان تر از همقطاران عاشق قدرتش خواهد بود.

۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

وقتي منشور ليگ برتر، من شور ليگ برتر ميشود

همه چيز از دو سه فصل پيش شروع شد. حجة الاسلام (؟) عليپور كه به عنوان تطبيق دهندة فوتبال با اسلام در فدراسيون فوتبال شناخته ميشد، نامه اي رو خطاب به مهدي اميرابادي و علي انصاريان ارسال كرد و از اونها خواست تا هرچه سريعتر ريش قشنگ و موي سامورايي خودشون رو ترميم كنن تا مشمول رأفت اسلامي شده و از محروميت بي نصيب. مدل موي انصاريان عوض شد و اميرابادي هم دلايلي آورد تا عليپور در قدم اول تا حدودي موفق باشه. چند فصل گذشت. سردار عزيز محمدي رئيس ليگ برتر شد و با حفظ سمت مرامنامه اي تنظيم كرد كه به منشور اخلاقي موسوم شد. هرچند بندهاي اين منشور تا حدودي منطقي و قابل اجرا بود، اما عزيز محمدي كسي نبود كه بتونه به زندگي شخصي افراد ورود نكنه. در محكم ترين قدم هاي منشور، فيروز كريمي، نادر دستنشان و اكبر ميثاقيان بدون دريافت هيچ حكمي مشمول منشور شدن و از حضور در ليگ برتر محروم. اعتراض هاي اين افراد هم موفق نبود و كار تا جايي پيش رفت كه فيروز كريمي، عزيز محمدي رو تهديد به "برخورد فيزيكي" كرد.
فارق از دلايل محروميت اين مربيان و چند بازيكن، چند نكته ذهن رو به خودش مشغول ميكنه:
1- عزيز محمدي به عنوان يكي از برادران سپاهي، علاقة زيادي به دخالت در حريم خصوصي افراد داره كه البته با توجه به سازمان نظامي مطبوعش چندان عجيب نيست.
2- كلاً عليپور و عزيز محمدي خودشون رو به عنوان نمايندة خدا در فدراسيون فوتبال معرفي كردن و اصلاح ريش و ابرو و رفتار بازيكنان در حياط خلوت منزل هم در چارچوب همين سمت لازم الاجرا خواهد بود.
3- با توجه به مورد قبل، اشكالات كارشناسي و حقوقي وارد شده به منشور كلاً وارد نبوده و در صورت ادامه، اين افراد محكوم به محاربه خواهند شد.
4- پيشنهاد ميشه بازيكنان و مربيان به منظور رعايت هرچه دقيق تر منشور، ظاهر و رفتار متصديان اين امر رو الگوي خودشون قرار بدن تا هرچه بهتر به موازين نزديك تر باشن. مربياني مثل مايلي كهن با تمسك بر اين اصل از خطر محروميت در امان خواهند بود.
5- در كودكي كلمة "منشور" رو به عنوان نام دوم يكي از اسباب نظافت مورد استفاده قرار ميداديم. با تعريف ياد شده اين نام گذاري بسي شايسته بوده و عنايات اين پروتوكل و مديريت هاي بي نظير در سازمان و فدراسيون اصولاً به بهترين نحو دهان ورزش كشور و به ويژه فوتبال رو مورد عنايت قرار داده.
6- پس از اعطاي بر حق القاب "پدر سلامتي" به سيگار و "پدر ورزش" به مهندس علي آبادي، شايسته است كه لقب "پدر ليگ برتر" هم به سردار عزيز محمدي اعطا شده تا بلكه گوشه اي از زحمات اين "عزيز" جبران شود.

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

... اما ننوشتم

خواستم بنويسم از بي اخلاقي هاي صدا و سيما بعد از 16 آذر و جفا در حق جنبش دانشجويي. خواستم بنويسم از افرادي كه به اسم استاد و دانشجو به ميزگردهاي تلويزيوني دعوت ميشدن اما در دانشگاه ديده نشدن. خواستم بنويسم از اتهام زني هاي هميشگي حاج عزت و رفقا و ندادن فرصت دفاع. خواستم بنويسم از مقدس كردن يك تصوير و محكوم كردن بقيه به جرم توهين به مقدسات. خواستم بنويسم از استفادة ابزاري از آيات قرآن براي اثبات تهمت ها...
خواستم بنويسم، اما ننوشتم

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

بكش بيرون آقا

آقاي وزير مخابرات و تمام مسئولين مربوطه، لطف كنيد از اينجانب بكشيد بيرون. به تمام مقدساتي كه احتمالاً ميپرستيد من تماس خارج از كشور ندارم. اگر هم داشته باشم به ساحل عاج و گينة بيسائو زنگ نميزنم. اگر هم زنگ بزنم هر روز ساعت 4 صبح 10 ثانيه زنگ نميزنم و قطع كنم، اونهم روزي كه اصلاً خونه نبودم. ممنون ميشم اگه از ماه آينده منزل يكي از اقوام خودتون رو مورد الطاف پدرانه (و شايد همسرانه) قرار بديد. قبول كنيد كه دو بار پول زور دادن خيلي زور داره و بدجور فشار مياره.

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

ارتش فداي ملت

از ابتداي نا آرامي هاي بعد از انتخابات، سوالي كه ذهنم رو به خودش مشغول كرد اين بود كه نقش ارتش در اين نا آرامي ها چيه. آيا ارتش بايد به كمك حكومتيان بياد و مردم رو سركوب كنه يا فداي ملت باشه و حامي اونها. اما تا نماز جمعة سبز خبري از اونها نشد. پنجشنبة قبل از اون نماز بود كه به گفتة برخي از سايت ها 50 نفر از ارتشيان تصميم گرفتن كه به قصد حمايت از مردم با لباس رسمي خودشون در نماز جمعه حاضر بشن و البته بعد از همون جلسه بازداشت شدن. هرچند اين خبر در حد همون سايت ها باقي موند اما انتشار نام افراد بازداشت شده بر صحت خبر افزود.
ماه ها از اون قضيه گذشت تا اينكه ديشب خبرنامة گويا نامه اي منتسب به فرمانده هاي ارتش رو منتشر كرد كه حاكي از تهديد اونها به برخورد با برخوردكنندگان با مردم بود. فارق از اعتبار اين خبر و درست و نادرست بودن اون، به راحتي ميشه گفت كه اين گونه نامه ها باعث قوت قلب جنبش سبز ميشه و در صورتي كه اين حمايت ها به صورت عملي بروز پيدا كنه پيروزي رو ميشه نزديك تر از اون چيزي كه به نظر مياد احساس كرد.
پ.ن: تحليل هايي هم مطرح شده كه اين نامه توسط خود كودتاچيان تنظيم شده تا دست اونها براي برخورد بازتر بشه. البته من دقيقاً متوجه نشدم چرا!

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

لمپنيسم

سكانس 1، احمدي نژاد: حرف ها و سخنراني هاي احمدي نژاد از همون ابتدا به نحوي بود كه هر شنونده اي رو شوكه ميكرد. انواع اصطلاحاتي كه در شان رئيس جمهور يك كشور نبود و فقط براي جلب نظر تودة مردم زده ميشد. آخرين گفتگوي تلويزيوني دكتر هم شاهكارها رو كامل كرد و واژه هايي مثل "لفت و ليس" رو وارد ادبيات سياسي كشور.
سكانس 2، مايلي كهن: مربي سايپا سعي داره خودش رو به عنوان معلم اخلاق فوتبال معرفي كنه. اما روش خاص خودش رو در اين زمينه دنبال ميكنه. مايلي حاضره كه براي آموزش موازين اخلاقي، از هرگونه توهين و واژه هاي نا مناسب استفاده كنه تا تأثير پذيري حرفهاش بيشتر بشه. كنفرانس هاي مطبوعاتي بعد از بازي جاييه كه همة خبرنگاران هر هفته منتظر شنيدن توهين و افترا به شخص غايب از زبان "آقا معلم" هستن.
پديدة "لمپنيسم" در سال هاي اخير جزو واژه هاي رايج در توجيه بي اخلاقي هاي سياسي- اجتماعي شده. جستجويي كه در مورد واژة "لمپن" در دايرة المعارف هاي اينترنتي داشتم نتيجة خاصي رو در بر نداشت. با نگاه كردن اين كلمه در ديكشنري معني هايي مثل بي ادب، محروم از حقوق اجتماعي، كلاس پايين و احمق به دست اومد. اما به نظر ميرسه كه كاربرد اين كلمه در زبان فارسي كمي متفاوت باشه. دو سكاني بيان شده مثال هايي از اين پديدة نحس در بالاترين سطح سياسي و ورزشي كشوره. شايد اگه هركس در جاي خودش قرار گرفته باشه و سواد و فرهنگ لازم براي پستش رو داشته باشه اين مسئله به حداقل برسه. چيزي كه شايد به اين زودي ها نبايد منتظر وقوعش در ايران باشيم.

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

رسانة تأثير گذار

بعد از انتخابات و دروغگويي هاي بي پايان صدا و سيماي ميلي، جوي به وجود اومد كه خواهان قطع انواع همكاريها با اين سازمان عريض و طويل بود. عادل فردوسي پور، مرضيه برومند، مهران مديري، پيمان قاسم خاني و ... هركدوم درخواست هاي بيشماري مبني بر عدم برنامه سازي براي تلويزيون دريافت كردن. اما دو نكتة اساسي در اين بين به فراموشي سپرده شد:
1- اصولاً شغل يك هنرمند خلق اثر هنريه. اكثر هنرمندان هم از همين راه امرار معاش ميكنن. هرچند در اين بين هنرمنداني مثل فرمان آرا هم هستن كه با توجه به درآمدهاي جانبي ميتونن يك دولت رو تحريم كنن و فيلم نسازن اما قاطبة هنرمندان در صورت عدم همكاري با صدا و سيما با مشكل اساسي مواجه ميشن.
2- در فراگير بودن رسانه اي مثل صدا و سيما هيچ شكي نيست. تأثير گذاري اين رسانه به حديه كه حتي دروغ هاي شاخ دار برادران ارزشي مورد قبول عدة زيادي واقع ميشه. حالا اگر افراد باهوشي در اين مديا فعاليت كنن و با حفظ خط قرمزها، حرف مردم رو هم روي آنتن ببرن، به بهترين شكل از اين فراگيري استفاده شده. فكر ميكنم كسي نتونه منكر نكته هاي مثبت برنامة نود و كنايه هاي اون به كودتاچيان بشه و سريالي مثل مسافران هم در عين داشتن ضعف هاي زياد، در بعضي از قسمت ها حرف هايي رو ميزنه كه فهميدن مخاطب اين گوشه ها در بين دولتيان كار چندان مشكلي نيست.
شايد بهتر باشه قبل از بيان تحريم هاي احساسي و درخواست هاي غير ممكن، كمي هم تفكر صورت بگيره تا علاوه بر تأثيرگذاري بهتر مبارزات منفي، نتايج معقول تر و همه گير تر داشته باشه.

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

آذريان اهورايي

بازم دلم براي دوران دانشجويي تنگ شد. تجمع هاي گاه و بيگاه پلي تكنيك و سخنراني هايي كه شنيدنش حتي توي دوران اصلاحات هم تازگي داشت و تريبون آزادهايي كه دايي حبيبي و مجيد توكلي و بقيه برگزار ميكردن و با يار دبستاني و بزن باران تموم ميشد.
امروز به لطف ماهواره و اينترنت تا جايي كه ميتونستم خودم رو به اون جو نزديك كردم و از اون لذت بردم. هرچند شعارهاي حاوي "مرگ" كمي توي ذوق ميزد، اما با اين حال باز هم نوآوري ها و ابتكارات در اين زمينه جالب بود.
نكتة جالب اينكه با وجود تمام محدوديت هاي اينترنتي در آستانة 16 آذر، بازهم فيلم ها با كمترين فاصلة زماني ممكن آپلود شد و تمام دنيا رو در جريان قرار داد. ف.يلترينگ بعضي از سايت ها مثل بالاترين هم كنسل شده و شديداً مشكوك ميزنه.چيزي كه مشخصه كه اينكه 6 ماه مبارزه به بهترين شكل ممكن گذشت و راه زيادي هم باقي مونده، راهي كه به قول آرش سبحاني، به يك دشت سبز ختم ميشه.

۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

سقوط از جنس فوتبال

سال 84 بود. خوابگاه پلي تكنيك و شب قرعه كشي جام جهاني. همة بچه هاي خوابگاه توي سالن تلويزيون جمع شده بودن تا پخش مستقيم و اعصاب خرد كن قرعه كشي رو ببينن. اسم ايران كه دراومد همه خوشحال بودن. با يكم خوشبيني ميشد به دور دوم اميد داشت.
چند ماه گذشت و جام جهاني شروع شد. نيمة اول بازي با مكزيك انتظارات رو بالا برد. اما با شروع نيمه دوم همه چيز عوض شد. بازي هاي ايران با سير نزولي همراه شد و دست آخر هم با يك امتياز حذف شديم. هرچند از كم كاري هاي فدراسيون و مربيان و بازيكنان نميشد گذشت، اما بايد قبول ميكرديم كه حد فوتبال ايران همينه. علي آبادي اين نظر رو نداشت و با اخراج دادكان زمينة تعليق و حوادث بعد از اون رو فراهم كرد.
چهار سال گذشت. بازهم شكست ها همراه تيم بود اما نه به مكزيك و پرتقال، بلكه به كره شمالي، بحرين و اردن. ديدن قرعه كشي جام جهاني حتي به ضرب حضور چارليز ترون هم چندان لطفي نداشت و بيشتر شبيه آرزويي دست نيافتني براي ايران بود. حالا صعود به جام ملت هاي آسيا آرمان تيم مليه!

۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

دانشجو ضد دانشجو

بعد از اينكه علم و صنعت تبديل به مركز صادرات وزير به كابينه شد، استاداي زيادي از اين دانشگاه به نون و نوايي رسيدن. كامران هم بعد از خوش خدمتي در برگزاري انتخابات پست وزير علوم رو هديه گرفت و بر مسند قدرت تكيه زد.
بچه هاي علم و صنعت كامران دانشجو رو خوب ميشناسن. استاد دانشكدة مكانيك كه توي دانشكده هاي ديگه مقاومت مصالح هم درس ميده و البته مدرك تحصيليش موقع راي اعتماد به شدت زير سوال رفت. به گفتة شاهدان عيني، كلاس هاي دانشجو سرشار از حرفهاي نامربوطه كه به گفتة خودش، به خاطر حضور دخترها توي كلاس مراعات ميكنه. با توجه به سابقة تدريس ذكر شده، اجراي طرح تفكيك جنسيتي لااقل براي كامران خان امري لازمه تا بتونه راحت تر شخصيت خودش رو سر كلاس نشون بده.
باربط: سال 82 دختر عمة يكي از دوستان تنها دختر حاضر در كلاس كارشناسي ارشد رييس جمهور بوده. جناب محمود خان همون جلسة اول به خانم ياد شده ميفرمايند كه براي راحتي بيشتر بهتره سر كلاس نيان و فقط آخر ترم امتحان بدن و البته يك دانشجوي خوب هم معمولاً از اين پيشنهاد استقبال ميكنه!

۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

نماز جمعه

فكر ميكنم دلايل زياد و اكثراً منطقي براي برگزاري نماز جماعت توي كشورهاي اسلامي وجود داشته باشه اما مطمئنم "شاد شدن و خنداندن" از جمله اين دلايل نيست. نماز جمعة تهران با توجه به نقاط شديداً مثبتي كه داشت اخيراً به عرصة طنز هم وارد شده و زمينة شادي ملت رو فراهم كرده. فرافكني هاي احمد خاتمي در مورد كشته شدن ندا، تبيين طرح هدفمند سازي "رايانه ها" و اعتراض به عربستان براي عدم صدور "پاسپورت" براي ايراني ها توسط صديقي و داستان حمله "دد منشانه" توسط احمد جنتي گوشه اي از سريال طنز نماز جمعه بود كه ديدن چند بارة كليپ اون هر بار بيشتر نشاط و شادابي ايجاد ميكنه. لذا خواهشمند است امامان جماعت رئال همچنان از برگزاري اين نماز محروم شوند.

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

مرگ تدريجي يك قطبي

ادبيات خاص و ظاهر متمدن افشين قطبي باعث شد كه خيلي زودتر از حد معمول از نردبان محبوبيت بالا بره. قهرمان شدن پرسپوليس در اولين حضور امپراتور هم بر محبوبيتش افزود. فصل دوم اما همه چيز فرق داشت. قطبي هنگام ترك غير حرفه اي ايران عوامل حاشيه اي از جمله كمك مربي ها و مدير باشگاه رو مقصر معرفي كرد تا مشكلي براي شهرتش به وجود نياد.
اما حالا، بلندي نردبان محبوبيت كار دست قطبي داده. صدمات ناشي از سقوط شديد بعد از بازي اردن هر مربي اي رو زمين گير ميكنه. شايد به دلايل رابطه اي و سياسي، مرد محبوب روزگار نه چندان دور تا مدتي در ايران موندگار بشه، اما عصر امپراتور رو بايد در ايران تموم شده دونست.
باربط: نميدونم چرا روانشناس ها اخلاق ايراني ها رو مورد بررسي دقيق قرار نميدن. قطبي نمونه اي كوچك از بت سازي هميشگي ايراني هاست كه در آخر به دست خود سازندگان شكسته ميشه.

كوچ (2)

هر چند پيش از اين گفته بودم كه به خاطر جهل در برخي امور، اصولاً بي خيال انجام بعضي از كارها ميشم، اما داشتن دوستان دانا جهل رو خنثي نموده و كارها رو پيش خواهد برد. سردمدار عزيز با تغيير قالب وبلاگش داغ دل من رو تازه كرد و كوچ نافرجام چند ماه قبل رو اميدي تازه بخشيد. پس با كمك دوست نامبرده قالب صحيحي تهيه و اسباب كشي با موفقيت انجام شد.
1- دوستاني كه خوانندة اين (در واقع اون) وبلاگ بودند، خواهش ميكنم زين پس بيان اينجا.
2- دوستاني كه مشترك فيد بودن، لطف كنن و آدرس جديد فيد رو (كه در قسمت بالا و كنار صفحه قابل مشاهده هست) مشترك بشن.
3- دوستاني كه منت گذاشته و من رو در وبلاگشون پيوند كرده اند، لطفاً در صورت تمايل آدرس رو عوض كنن.
4- سعي ميكنم در اوقات بيكاري و طور آهسته و پيوسته، مطالب وبلاگ قبلي رو به اينجا منتقل كنم تا به ياري خدا از بلاگفا قطع نياز كنيم.
باربط: هنوز هم اعتقاد دارم كه ايراني، ايراني بخر؛ اما به شرطي كه فروشنده جنبه داشته باشه!

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

پارازيت

برادر پاسدار پارازيت انداز
با سلام و آرزوي قبولي طاعات
اينجانب پس از آنكه به مدت 4 ماه و به دليل پارازيت هاي سازندة حضرتعالي از گناه ديدن شبكه هاي معاند و ضد انقلاب پاك شده بودم، روز گذشته با خرج مبلغ ناچيز 30 هزار تومان، پارازيت را دور زده و سيگنال هاي شيطاني مجدداً برقرار گرديد. لذا خواهشمند است كه سيستم هاي ارسال پارازيت را تقويت نموده تا امت هميشه در صحنه جهت دور زدن آن هزينة بيشتري متحمل شده و در عين حال رشد جمعيت به طرز بهتري كنترل شود.
باتشكر
عشق پارازيت
بي ربط: سرباز كجا رفت؟

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

پاسداران پارسي

1- به خاطر شرايط فرهنگي خاصي كه در چند دهة گذشته به جامعه تحميل شده، جوي به راه افتاد كه "فارسي را پاس بداريم" نام داشت. سعي اكثر جو گيران اين حوزه هم حذف كلمات عربي و استفاده از معادل فارسي اون كلمات بود. كلمات معادل فرهنگستان براي واژگان فرنگي هم بعضاً موفق بود و جاي نوع خارجيش رو گرفت.
2- اگر فيس بوك را به عنوان يه جامعه آماري قابل قبول بدونيم، تناقض آزاردهنده اي به وجود مياد. دوستان فارسي زبان براي نشون دادن تسلط مجازي بر زبان انگليسي و حتي براي جواب دادن هاي تك كلمه اي هم از كلمات انگليسي استفاده ميكنن و اين كار رو نوعي فرهنگ ميدونن. كساني هم كه همچنان به پارسي پايبند موندن، از حروف انگليسي براي نوشتن استفاده ميكنن تا ذره اي سختي متحمل نشن.
3- به نظر من حفظ زبان و فرهنگ پارسي فقط به فرياد وامصيبتا هنگام تخريب آثار تاريخي و بزرگداشت تولد كورش كبير و مقابل هم قرار دادن عرب و عجم نيست. شايد اگه تمام تلاش ها در اين زمينه از خود هر شخص شروع بشه نتيجة خيلي بهتر و پايدارتري داشته باشه.
باربط: امير يكي از نزديك ترين دوستاني بود كه در دورة دانشگاه داشتم و دو سالي ميشه كه به آمريكا مهاجرت كرده. با توجه به شناختي كه ازش دارم، اگر دفعة بعد كه مياد ايران نتونه فارسي صحبت كنه اصلاً تعجب نخواهم كرد!

۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

حسن شهرت

با خوندن اين خبر، بي اختيار ياد قسمتي از سيزن 4 فرندز افتادم كه براي نشون دادن اوج كاردرستي قهرمان مبارزات غير كنترلي آمريكا، بريدن دست دزدان در ايران به عنوان سابقة كاري اين فرد اعلام شد!!! به هر حال شنيدن اسم ايران حتي به صورت نه چندان محترمانه توي يك سريال پر بيننده لذت بخش بود!

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

ليگ بدتر

در راستاي اينكه اصولاً ورزش يك كارخانة انسان سازي بوده و ليگ برتر فوتبال هم يكي از بزرگترين كارخانه ها است، موارد زير در مورد توليدات اين كارخانه انتظار نميرود:
1- اخلاق: وقتي مايلي كهن و قلعه نوئي به عنوان دو چهرة ارزشي فوتبال ايران كه مداحي و دعاي كميل شب جمعشون ترك نميشه، در درگيري هاي لفظي بين خودشون فقط مادر همديگه رو مورد عنايت قرار ندادن، از بقية توليدات انتظار خاصي نميره.
2- جوانمردي: حبيب كاشاني از ياران غار رئيس جمهور منتسب، طبق گفته هاي انصاري فرد براي به دست آوردن مجدد پرسپوليس از هيچ حركت ناجوانمردانه اي فرو گذار نكرده. بالاخره اطرافيان دكتر هرچقدر هم انسان هاي فرا زميني و خدايي و داراي هالة نور باشن، اما داراي نقطه هاي سياه بسيار كوچكي هم هستن!
3- جدايي از سياست: با انتساب سردار عزيز محمدي به عنوان رئيس سازمان ليگ، پنجه هاي سپاه به فوتبال هم رسيد. منشور اخلاقي كه از ابداعات اين سردار بود صداي همة فوتبالي هاي قديمي و حتي كميته انضباطي رو هم در آورده اما قاعدتاً "يد السپاه فوق ايديهم"!
4- بار فني: سير نزولي تيم ملي در سال هاي اخير نشون داده كه ليگ برتر به نحو احسن به وظيفة خودش عمل كرده. به قول دادكان اگه 4 سال پيش شكست از مكزيك و پرتقال همه رو ناراحت ميكرد، الان باخت به كره شمالي كاملاً عادي محسوب ميشه.
5- بازگشت سرمايه: رده بندي هاي مختلفي براي صنايع پر بازده جهاني وجود داره. توي يكي از اين رده بندي ها، فوتبال بعد از اسلحه و س.كس پر درآمدترين صنعت دنياس. توي ايران قضيه كاملاً برعكسه و فوتبال اصولاً به عنوان يك هزينة صرف اظهار وجود ميكنه. امثال براران شفيع زاده و حسين آبرامويچ (هدايتي) هم فقط به دليل علاقة شخصي و مايه داري بيش از حد به اين عرصه وارد شدن.
6- پاك بودن: هرچند در تمام ليگ هاي دنيا بي اخلاقي هايي وجود داره، اما در ايران كه به همه چيز برچسب اسلامي زده ميشه، استشمام بوي تعفن دوپينگ، رشوه، تباني و ... كمي تعجب برانگيزه كه هرازچندگاهي با هم زدن مجددش، بوي بيشتري از اون بلند ميشه.
بي ربط: به قول مجيد جلالي، سرگرم كردن بيننده ها تنها دستاورد مثبت ليگ ايرانه، در اين راستا قهرماني و نايب قهرماني تيم هاي اصفهاني باعث شعف و شادماني گرديد.

۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

رود زندگي

بعد از حدود يك سال كه به دلايلي همچون خشكسالي، سوء مديريت، مترو، مرمت پل هاي تاريخي و ... قطره اي آب در زاينده رود جريان نداشت، ديروز زندگي به اصفهان برگشت. استقبال مردم و جشنهاي خودجوش و پايكوبي در كنار آب زنده رود از نكات ديدني اين دو روز اصفهان بود، اصفهاني كه حال وهواي اون به طور كلي متحول شده.

۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

Baby Face

در سيرة شيخ ما آمده است كه چون بر سن بلوغ رسيد محاسني بر چهره اش پديدار نگشت و از جملة "بچه صورتان" گشت. پس در هر مجلسي او را با علم آموزان سوء شناخت پديد مي آمد طاقت فرسا. چون بهار 20 سالگي را در پس خود نهاد، محاسن همچون گل پديد آمدند بهارگونه. پس با خود انديشيد كه چون محاسن كامل باشد با فشاريان و چون نباشد با كودكان تميز داده نشود. بر علم خويش تفالي زد و "بز ريش" را برگزيد پروفوسور مابانه! از آن روز بسي بر مريدان شيخ افزوده گشته كه عقل آدميان در چشمشان است.

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

هفت

گرفتاري شخصي باعث شد كه بعد از چند ماه دوري، يك هفته اي رو در پايتخت سپري، و ديدارها رو تازه كنم. در اين مدت تقريباً تمام دوستاني كه دلم براشون تنگ شده بود رو ديدم: رضا، رسول، محمد، مونا، تيرداد، فريال، نسترن، ممدرضا، مجيد، دكتر، مسيح، هدي، نيما و ... . بازگشتن به كوي دانشگاه هم از جمله دل مشغوليهاي اخير بود كه در اين سفر تا حدي بر طرف شد. هر چند سياه شدن بي سليقة در و ديوار به خاطر پاك كردن شعار نويسي هاي بچه ها خيلي توي ذوق ميزد. لذت بستكتبال مختلط توي دانشگاه زير بارون هم كه جايگزين نشدنيه.
به هر حال اين چند روز خوب هم روبه پايانه و از شنبه دوباره روز از نو و روزي از نو. اما چيزي كه هميشه نگرانشم اينه كه به طرز فاجعه باري دوران دانشجويي بهترين دوران زندگيم بوده و دل كندن از اون برام خيلي سخته.

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

اياك والدما

مستند 45 دقيقه اي اياك والدما در مورد حوادث بعد از انتخاب ايران و به گفتة شخص منتشر كننده به سرپرستي ابراهيم ح از كارگردانان نامي ايران سينماي ايران تهيه شده كه البته حدس زدن نام اين كارگردان چندان سخت تيست. حتي اگر اين مسئله حقيقت هم نداشته باشه، حرفه اي بودن تدوين تصويري و موضوعي نشان از كاربلد بودن كارگردان داره. من هم امروز قسمت شد و اين فيلم تكان دهنده رو ديدم و من موندم و يادآوري اون روزهاي نه چندان دور و چشمان پر از آب.

نوستالوژي

1- كارتون "كاپيتان سوباسا در راه جام جهاني 2002" به دستم رسيد و دارم ميبينم. 20 قسمت اول مرور همون قسمت هاي پخش شدة قبلي با كم كردن درجة تخيل، و 32 قسمت بعد بزرگ شدن شخصيت ها تا رسيدن به جام جهاني رو نشون ميده. لذت رفتن به اول راهنمايي و انتظار بعد از ظهرهاي جمعه براي تماشاي برنامه كودك ...
2- گروه "old cartoon" در فيس بوك رو به تازگي دريافتم. از تمام كارتون ها، سريال ها و كلاً برنامه هاي دوران كودكي توش يه چيزي پيدا ميشه و با ديدنش خاطره اي زنده ...
3- برنامة "نقره" رو خيلي دير كشف كردم. الان ظهرهاي يكشنبه از شبكه جام جم بازپخش ميشه. برنامه هايي كه گرد فراموشي روشون نشسته رو ميشه به لطف آرشيو صدا و سيما غبار روبي كرد و گذر عمر هنرمندان دورة كودكي رو با تمام وجود احساس ...
4- نميدونم مرور خاطرات كجاي ذهن يا وجود انسان رو قلقلك ميده. اما هرجايي هست، اتفاق خوشايندي رو به وجود مي ياره كه تجربه كردن اين حس ارزش وقت گذاشتن رو داره.

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

آيا يوتيوب رسانه اي گسترده نيست؟

بعد از مطلب اشاره شده در پست قبل مبني بر لزوم انجام مصاحبه هاي اينترنتي ميرحسين و انتشار در يوتيوب، بعضي از دوستان فرمودند كه فيلتر بودن اين سايت دليل اصلي اتفاق نيفتادن اين اتفاق خوشاينده. جهت تنوير افكار عمومي مطالب زير در اين باب قابل اشاره است:
1- گردش آزاد اطلاعات در دنياي امروز قابل توقف نيست و فقط ميشه اون رو كند كرد.
2- اصولاً ف.يلترينگ مخابرات ايران از نوع قدرتمند اونه، اما آنتي ف.يلترهاي وارد شده به ايران قدرتمندتر هستند.
3- اگر كسي پيگير اخبار از طريق اينترنت باشه اما از
گوگل ريدر (گودر) استفاده نكنه دچار فعل حرام شده! گوگل ريدر رسماً باعث به فنا رفتن تمام سرمايه اي شده كه صرف ف.يلتر كردن سايت هاي خبري ميشه.
4- در صورتي كه كسي به اينترنت حتي 128 دسترسي داشته باشه، ف.يلتر بودن يوتيوب ديگه اهميتي نخواهد داشت. با وارد كردن آدرس صفحة مورد نظر در سايت هاي بيشمار دانلود يوتيوب مثل
اين سايت، ويدئوي مورد نظر به راحتي قابل دانلود و مشاهده خواهد بود.
5- تا جايي كه من اطلاع دارم، تمام ويدئوهاي يوتيوب در "گوگل ويدئو" هم موجود و بدون ف.يلتر قابل دسترسيه كه البته من روش هاي ديگه رو ترجيح ميدم.
6- وقتي ويدئوي مهمي مثل يك مصاحبه روي اينترنت قرار ميگيره، متن اون در سايت هاي مختلف قابل دسترسي خواهد بود و بنابراين "كند اينترنت ها" هم ميتونن از اون استفاده كنن.

نتيجه گيري فلسفي: محدوديت باعث خلاقيت ميشه.
نتيجه گيري فني: اصولاً ف.يلتري موجود نيست كه نشه ازش رد شد.
نتيجه گيري اخلاقي: حيف سرماية اين ملت كه صرف پارازيت و ف.يلتر و 1000 كوفت و زهر مار ديگه ميشه.

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

پراكنده از همه جا (3)

1- پريشب خواب خانم رضايي معلم سوم دبستان رو ديدم و ديشب خواب يه برنامة مستند توي تلويزيون. در نظر اول شايد اين دو تا هيچ ربطي به هم نداشته باشن. اما نكة جالب تلاش براي گزارش كردن هردوي اين ماجراها در وبلاگ در عالم رويا بود. تلاشي كه حتي تا مرحلة تنظيم متن و ويرايش نهايي هم پيش رفت اما با بيدار شدن همه چيز تموم شد! گويا وبلاگ نويسي به عالم خواب هم نفوذ كرده.
2- بعد از اينكه به دليل مشغلة كاري با يكي از شركت هايي كه مشغول به كار بودم تسويه حساب كردم، يكي از مهندسين اونجا هر روز آويزون شده و پيشنهاد بيشرمانة بازگشت به اون شركت و ادامة كار رو مطرح ميكنه كه به شدت روي اعصابه.
3- نميدونم چه حكمتيه كه تمام كارهاي من بايد به شكل عجيب غريب پيش بره. اين قضية سربازي من هم از اين قاعده مستثني نبوده. به هر حال فعلاً كه باهاش ساختم تا بعد ببينم چي ميشه.
4- از همون روزهاي تبليغات انتخابات به اين فكر ميكردم كه چرا موسوي از مديوم گسنردة يوتيوب براي سخنراني و بيانيه دادن استفاده نميكنه. هرچند هنوز به جواب اون سوال نرسيدم اما خوشحالم كه
اولين مصاحبة اينترنتي تصويري موسوي در اينترنت منتشر شده.
5- قبلاً فكر ميكردم عقب موندن از برنامه ريزي در كارهاي مهم چيزيه كه فقط توي ايران پيدا ميشه. اما تازگي فهميدم كه آسمون تقريباً همه جا همين رنگه.



۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

تنفر

از دو گروه متنفرم:
كسايي كه هوادار كودتاچيا هستن و حرف و نوشته هاي دروغ اونا رو حجت شرعي ميدونن.
كسايي كه با همه چيز مخالفن و براي اثبات اينكه همه گروه ها سر و ته يه كرباسن به دروغهاي كودتاچيا استناد ميكنن.

داستانك

هر وقت تصميم ميگرفت كه ديگه بره و بهش پيشنهاد بده، ندايي از درون بهش نهيب ميزد كه "خجالت بكش پسر، سنش نصف سن توه، بچه اي بيش نيست و تو ميخواي يه عمر باهاش باشي؟" اما اون اين حرفا توي كتش نميرفت. هر وقت از دور ميديدش چيزي توي دلش تكون ميخورد. آخر سر يه تصميم عظيم گرفت و اون "صبر" بود.
20 سال گذشت. پسر 26 سالش شده بود و معشوقه اش 23 ساله. حالا نه سنش دوبرابر اون بود و نه بچه بودني دركار.

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

شايعه ميسازم، پس هستم

بحث يك كلاغ چهل كلاغ بحث جديدي نيست. خبري كه در گذر از گوش هاي مختلف تغيير ميكنه و بر غلظتش افزوده ميشه. اما بعد از انتخابات قضيه كمي فرق ميكرد. كساني كه اخبارشون رو به جاي منابع موثق جنبش سبز، از دهان بقيه ميگرفتند و هر جور دوست داشتند اون را تغيير و به بعدي منتقل ميكردند.
1- نماز جمعه 30 خرداد، يكي از دوستان و شايعة زنده نبودن نماز به دليل ترس از مردم.
2- حمله به كوي، 25 خرداد، يكي از دوستان غير خوابگاهي و ارائة آماري از سيل عظيم كشته ها و دستگيري يكي از دوستان واخراجش از دانشگاه (در كمتر از 2-3 ساعت)
3- نماز جمعة سبز و شايعة تسخير صدا و سيما توسط مردم در كامت هاي فيس بوك ميرحسين.
4- شايعة يهودي بودن احمدي نژاد كه با وجود تحقيقات زياد رسانه هاي خارجي هنوز ثابت نشده اما عده اي با قاطعيت در موردش صحبت ميكنن.
اگه آرشيو چند ماه اخير رو مرور دوباره داشته باشيم صدها مورد تحليل هاي بي اساس و اخبار نادرست رو پيدا ميكنيم كه به جز ضربه زدن به جنبش سبز هيچگونه كاركرد ديگه اي نداره. شايد يه عده جامعه شناس كاربلد بايد روش هاي مقابله با اين آفت رو براي همه روشن كنند كه در صورت ادامه، رسانة ملي ديگه احتياجي به دروغ پردازي نداشته و با استناد به همين مطالب تخريب رو گسترش خواهد داد.

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

27

بيست وشش تاي قبلي كه خدا رو شكر بد نبود. روزاي خوب زياد داشت و روزاي بد هم توش بود هرچند كم. دوستاي خوب زياد پيدا كردم و دوستاي بد خيلي خيلي كم. قدر دوستان رو دونستم و قدر خونواده رو بيشتر.
حالا از امروز بيست و هفتميش شروع شد. اميدوار بودم انتظاري كه 4 ماه به طول انجاميده تا امروز تموم شده باشه و زندگي جديدم رو شروع كرده باشم. اما گويا صلاح نبوده و منم همچنان به انتظار ادامه خواهم داد.
رسم روزگار اينه كه هر سال به عمر آدم اضافه ميشه تجربيات زياد بشه و منم لااقل توي دو سه سال اخير اين رسم رو به بهترين شكل به جا آوردم. اميدوارم كه سال جديد سرشار از تجربيات خوب و زندگي بهتر برام باشه.

۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

باج

پنج سال پيش زماني كه تازه بحث هسته اي ايران مطرح و بازرسان روانة ايران شدن، استاد سينتيك ليسانس كه از محققين انرژي اتمي هم بود تعريف ميكرد كه وقتي تاريخ بازديد بازرسان مشخص شد، از بالا دستور اومد كه كلية فعاليت هاي "مشكوك" استتار، و همه چيز گل و بلبل نشون داده بشه. اما بازرسان كاربلد به جاي بازديد از سيستم ها و دستگاه هاي فني، در يك حركت آكروباتيك بيخيال سايت شدن و تنها كاري كه كردن باز كردن پريز هاي برق و ريختن گرد و خاك داخل اونها توي يك لوله آزمايش بوده. نتيجة تست روي اين گرد و خاك ها حضور پالاديوم و در نتيجه فعاليت هاي غير مجاز ايران رو فاش كرد.
بازرسي هاي بعدي هم منجر به مدارك جديدتري شد كه هدف ايران رو كاملاً واضح نشون ميداد. اما طولاني شدن اين مسئله به ويژه در دولت جديد تنها يك دليل كاملاً علمي! ميتونه داشته باشه.
"باج" واقعيتيه كه يك طرف در ازاي بيخيال شدن از حق يك ملت و دريافت مبلغي نه چندان ناچيز، اجازة هركاري رو به طرف مقابل ميده. اين باج ميتونه از جنس نفت، گاز، آب درياي خزر، نام خليج فارس، قراردادهاي تجاري ننگين، واردات محصولات درجه سه يا ... باشه كه فعلاً به نظر مياد جواب داده.
به هرحال داشتن يكي دو كشورحامي در دنيا كه در طول سخنراني جلسه رو ترك نكنن از اوجب واجباته و غير از باج دهي اگر امر ديگري هم داشته باشن كلاً ما در خدمتيم. گور باباي حقوق ملت و توليد كننده داخلي و عزت ملي و اين چرت و پرتا.

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

جفنگ گويي علمي

هفته نامة nature داراي بيشترين impact factor (تعداد ارجاعات به يك ژورنال- نشانة اعتبار مجله) بين مجلات معتبره به طوريكه اين فاكتور براي nature، پنج تا 6 برابر فاكتور مشابه براي نشراياتيه كه مقالات پژوهشي دانشگاهي به طور مرسوم توي اونها چاپ ميشه. بعد از انقلاب از ايران فقط يك نفر موفق شده در اين ژورنال مقاله چاپ كنه و ساير مقالات از لحاظ علمي reject شدن.
اخيراً تشت تقلب علمي دو وزير دولت دهم از پشت بام افتاده (
اينجا و اينجا) و اين تقلب توسط كادر علمي نشرية nature تأييد و مقالات تقلب شده از آرشيو مجلات چاپ كننده خارج شد. ضمن اينكه اين حركت غير اخلاقي دو وزير نيمه محترم نه تنها باعث خواهد شد كه مقالات آيندة خودشون با دردسر براي چاپ مواجه بشه، بلكه ديد تمام سردبيران علمي نشريات معتبر رو نسبت به ايراني جماعت تغيير داده و مشكلاتي رو براي محققين ايراني به وجود مياره.
نكتة قابل توجه اينكه اصولاً دولتمردان ايراني نه تنها در اين جور مواقع از رو نميرن بلكه به سادگي جاي شاكي و متهم رو عوض ميكنن. در
اينجا مشاهده ميشه كه با زدن برچسب صهيونيسم به nature، اين ژورنال متهم به رفتار سياسي به جاي علمي شده كه جاي بسي تآسف است.
با ربط 1: زمان مناظره هاي انتخاباتي وقتي كه موسوي آمار يك مؤسسة بين المللي رو در مورد عقب موندگي ايران در 4 سال اخير رو نشون داد و بعداً توسط اشخاص اول و دوم مملكت، مؤسسة مذبور به صهيونيست ها ربط داده و آمارش بي ارزش خونده شد، ميشد حدس زد كه بهانه اي نه چندان جديد براي تمام تقلبات، بي اخلاقي ها، بدبختي ها، دزدي ها و ... جور شده.
با ربط 2: اصولاً وقتي كسي سياست رو با ورزش، دين، علم، نود، دربي، سينما، موسيقي و ... قاطي ميكنه فكر خواهد كرد كه بقيه هم همين كار رو ميكنن.




۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

شومن فوتبالي


بازهم فيروز كريمي نشون داد كه اگه در فوتبال كنار گذاشته بشه ميتونه به عنوان يه شومن موفق به كارش ادامه بده. اين بار در برنامة رشيدپور توي شبكه اصفهان خاطرة كريمي در مورد بلد نبودن كلمة "Fair Play" جالب توجه بود. كريمي گفت تا مدت ها فكر ميكرده درست اين كلمه "girl friend" بوده و در كنفرانس مطبوعاتي بازي هاي آسيايي چند سال قبل گفته "girl friend براي ما از بازي زيبا مهم تره" و وقتي با تعجب خبرنگاران مواجه شده اضافه كرده "ما مسائل اخلاقي رو در صدر برنامه هامون قرار داديم، شما دقيقة 65 اون حركت girl friend ما رو نديدين؟". البته گويا در نهايت با توضيحات مترجم قضيه به جاهاي باريك تر كشيده نميشه.

هميشه رك گويي فيروز كريمي و نترس بودنش رو دوست داشتم. هرچند قاعدتاً خيلي ها از اين رك گويي ضرر كردن و همون ها هم كريمي رو به ليگ يك فرستادن.

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

دربي بي خاصيت

براي شخصي مثل من كه به عنوان يه ناظر بيطرف به دربي نگاه ميكنه، ديدن طرفداراني از اين دو تيم كه چند سال بايد در انتظار يه بازي كه يك- يك مساوي نشه بشينن واقعاً دردناكه. هرچند امسال گويا صحبت هايي هست كه قراره بازي مساوي نشه! اين هم از اون طنزهاي كودتاييه.
نظر شخصي: بازي رو پرسپوليس ميبره تا از بحران مديريت موقتاً رها بشه و تيغ انتقادات از همه فعلاً دور.
خواست شخصي: پيروزي پرسپوليس.
با ربط 1: عدم طرفداري از اين دو تيم به معناي بيرگ بودن من نبوده بلكه به دليل مسايل ناسيوناليستي نشان از طرفداري از سپاهان دارد. تمايل به پيروزي پرسپوليس هم در راستاي همين طرفداري است.

با ربط 2: به نظر من طرح سبز كردن ورزشگاه خيلي ايده آلانس! هرچند بدون شك با ديدن بادكنك سبز توي پخش زنده و يا حتي قطع تصاوير به اين دليل به شدت حال ميكنم، اما متاسفانه چشمم زياد آب نميخوره.
پ.ن: خدا رو شكر كه تك تك پيش بيني هام غلط از آب درومد. شعارهاي دقيقه 93 به كل ليگ برتر در تمام دوره ها مي ارزيد!

۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

لشگر مخلص

سكانس اول، سال 59: نيروهاي ارتش و سپاه كفاف مقابله با نيروهاي مهاجم رو نميدن. از مردم درخواست ميشه كه به جبهه ها برن و از ناموسشون دفاع كنن. پير و جوون "قبلتُ" گويان راهي جبهه ها ميشن و به دليل سيل هجوم اونها "بسيج" ناميده ميشن.
سكانس دوم، سال 67: اسراي ايراني براي اينكه نشون بدن اختياري به جبهه اومدن، با افتخار عنوان "بسيجي" رو روي خودشون ميذارن و ناخوداگاه حس تحسين همگان رو بر مي انگيزن.
سكانس سوم، سال 72: چند جوون كه در حال قدم زدن در خيابون هستن توسط فردي متوقف شده و مورد سوال- جواب قرار ميگيرن. آخر دست هم فرد سوال كننده با نشون دادن كارت "بسيج" اونها رو به ون پارك شده كنار خيابون هدايت ميكنه.
سكانس چهارم، سال 75: فرماندة يكي از يگان هاي "بسيج" به مدرسة ما اومده و براي جذب هرچه بيشتر بچه ها اعلام ميكنه كه نيروهاي عضو شده داراي 60% سهميه در كنكور هستن.
سكانس پنجم، سال 83: "عابد ت" در يكي از نشريات داخلي پلي تكنيك شعري سروده و در اون از خدا به عنوان يك توهم ياد كرده. "بسيج" دانشجويي تحصن ميكنه و خواستار دستگيري و "اعدام" همشاگرديش ميشه.
سكانس ششم، سال 88: گاز فلفل، باتوم، تفنگ، زدن هم وطن، هجوم به خوابگاه، ... و كارت "بسيج".
سكانس پاياني: معلم سر كلاس رياضي راهنمايي براي آموزش "نمودار نزولي" دياگرامي كشيده كه محور افقي اون "سال" و محور عموديش "بسيجه".

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

ضد ويروس

بالاخره بعد از اينكه به مدت سه سال، نسخ مختلف آنتي ويروس kasper sky محصول كشور دوست و برادر روسيه رو به سرقت برده و روي كامپيوترم به روز كردم، امروز به راه راست هدايت شده و اين لقمة حرام رو از روي دامن رايانة معصومم پاك كردم. بعد از مشورت با محسن، تصميم بر اين شد كه از آنتي ويروس رايگان AVG استفاده كنم كه علاوه بر داشتن امكانات خوب و آپديت هاي روزانه، ما را از عذاب وجدان ناشي از زير پا گذاشتن حق مؤلف رهايي ميدهاد!
شايان ذكر است به دليل مشكلات پيش آمده در پيشنهادهاي قبلي به دوستان، استفاده از هيچ گونه آنتي ويروسي به هيچ كس توصيه نشده و اين امر همچون انتخاب همسر مسئله اي كاملاً شخصي ميباشد.

۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

جنگ

زماني كه جنگ تموم شد 5 سال بيشتر نداشتم و بنابراين خاطراتم در اين زمينه جز چندتا تصوير محو از تاريكي هاي شبانه و چسب روي شيشه ها و آژير قرمز و دعاهاي مامانم توي پناهگاه تجاوز نميكنه. بعد از جنگ تمام تلاش مسئولين بر اين بوده و هست كه جنگ رو به عنوان دفاع "مقدس" نشون بدن. تا جائي كه به تئاتر عليرضا نادري با اين بهانه كه "تئاتر جنگه" نه "تئاتر دفاع مقدس" مجوز داده نميشه. هرچند قسمتي از جنگ همون رفتارهاي فرا زميني و مقدس بوده، اما بايد قبول كرد كه نمازهاي شب و دعاهاي كميل و ... نميتونن به تنهايي باعث پيروزي بشن.
يكي از فيلم هاي مورد علاقة من در زمينه جنگ، مزرعه پدري مرحوم ملاقلي پوره. فيلمي كه مسائلي رو نشون ميده كه در جنگ واقعي وجود داشته. زخمي هايي كه از ترس باقي گذاشته شدن در خاك دشمن زخم خودشون رو پنهان ميكنن، سربازهايي كه با تهديد فرمانده مجبور به پيش مرگ شدن براي سايرين ميشن، تجاوز عراقي ها به زنان جنوبي و ... گوشه هايي از واقعيات نشون داده شده در اين فيلمه كه در چارچوب دفاع مقدس نميگنجه.
شايد اگه از اول تمام جوانب جنگ نشون داده ميشد و رزمنده ها به عنوان موجودات فرا زميني معرفي نميشدن، الان نوع نگاه به اين انسان هاي فداكار و باغيرت فرق ميكرد. هرچند اتفاقات چند وقت اخير نشون داد كه آرمان هاي شهدا و رزمندگان چندان اهميتي نداره و چيزي كه اهميت داره فقط "بقا"ست.

۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

نژاد پرست

تا اونجاييكه من خبر دارم در بلاد كفر كلمة نژاد پرست (Racist) يكي از بدترين ناسزاهاست. توي ايران اوضاع كمي فرق داره. شما به راحتي ميتوني براي ترك ها جك بسازي، رشتي ها رو به بي بند و باري اخلاقي متهم كني، عرب ها رو ملخ خور بنامي و اصفهاني ها، يزدي ها، كاشاني ها و شيرازي ها رو مورد عنايت خودت قرار بدي و افغاني ها رو آخر بدبختي بدوني و نه تنها مورد شماتت قرار نگيري بلكه با اقبال عمومي و تأييد حاضران هم مواجه بشي. بعد هم سرت رو بالا بگيري و بگي فرهنگ ايراني غني ترين فرهنگ توي دنياس و ما خوبيم و بقيه بدن.
نميدونم تا كي قراره اين جملات تكراري رو بشنويم اما ميدونم بخش عمدة مشكلات فرهنگي ما ناشي از همين نژادپرستي كور و خود برتر بينيه و حل شدن اين مشكل هم رابطة مستقيم با اعتقاد نداشتن به اون جملات قصار داره.
باربط: تا چند سال پيش "تماشاچگران ما بهترين تماشاگران فوتبال توي دنيا" بودن و البته هنوز هم هستن. جالبه كه با اين همه فنس و بازرسي و سرباز و دوربين مدار بسته و ... اين بهترين ها بازهم ميتونن بهترين بودن خودشون رو به صورت عملي نشون بدن و هر چند وقت يكبار ورزشگاه رو بلرزونن. ضمن اينكه فحش هاي ركيك هم جزو تفريحات سالم اين بهترين هاس.

۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

اتاق خالي

پارسال كه به جهت انجام مأموريت كاري مجبور شديم با مريم در عرض 24 روز به 21 شهر كشور بريم، برخورد هتل دارها براي اتاق دادن برام خيلي جالب بود. به طور كلي نگاه اوليه اونها ما رو به عنوان دوتا خلاف كار فراري شناسايي ميكرد و وقتي توجيه ميكرديم كه مأموريت دولتيه و دو تا اتاق ميخوايم كمي از شدت نگاه ها كم ميشد. توي همدان فقط در ازاي نشون دادن حكم مأموريت اتاق داد و توي آبادان نيم ساعت رفت بالاي منبر و ضوابط اخلاقي هتل رو عرض كرد! مأمور هتل توي بندرعباس هم سنگ تموم گذاشت و با اعلام اين مطلب كه داخل اتاق ها دوربين كار گذاشته شده از ما خواست كه مراقب رفتارمون باشيم! در اين بين تشكر ويژه اي از هتل دار اصفهاني هتلي در قشم ميشه كه دو سه بار اصرار كرد كه براي كمتر شدن هزينه يك اتاق بگيريم و ماهم هرچه مسئله رو باز ميكرديم همشهري عزيز بازهم به فكر جيب ما ميافتاد و پيشنهاد بيشرمانش! رو مطرح ميكرد.
به هرحال 24 روز مأموريت با موفقيت تموم شد و مشكلات فرهنگي و عقيدتي نادرستي كه توي مملكت وجود داره مشكل ساز نشد.
بي ربط: وقتي شنيدم براي رئيس جمهور محبوب جايي توي نيويورك پيدا نشده بي اختيار به ياد اين خاطرات افتادم. به هرحال محبوبيت وقتي بين المللي باشه اين مزايا رو هم داره!



نرخ روز

"كلية پروازهاي داخلي شركت ... با هواپيماي بوئينگ"
گويا ميشه از تاريك ترين مسائل هم درآمد زايي كرد!

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

گمگشته

جناب آقاي رئيس تلويزيون
با سلام
احتراماً در راستاي خبر روزنامه گاردين مبني بر خريد سريال لاست توسط ايران و اسلاميزه نمودن و پخش آن، پيشنهادات زير به گروه "تغيير" در جهت هرچه بهتر اسلامي شدن آن ارائه ميشود:
1- هواپيما از قم به مقصد مشهد در حال حركت بوده كه به دليل اشتباه خلبان در جزيره اي در خليج فارس سقوط ميكند.
2- ساكنان نجات يافتة هواپيما عبارتند از: "ساير" به همراه خواهرش "كيت" و همسر او "دكتر جك"، "سعيد" از طلاب حوزه علميه قم كه براي انجام مراسم عمامه گذاري به مشهد ميرود، "جين" و همسرش كه به تازگي به اسلام گرويده اند، "جان لاك" از جانبازان جنگ تحميلي، "چارلي" آهنگ ساز گروه تواشيح، "كلر" خواهر چارلي كه براي انجام زايمان به مشهد ميرود و ... .
ضمناً جهت جلوگيري از استفاده از هر گونه اسم اجنبي، اسامي شخصيت ها به صورت زير تغيير خواهد يافت:
ساير= عباس، دكتر جك شپرد= دكتر جواد چوپاني، كيت آستن= كوكب آستاني، سعيد جراح= حجة الاسلام سعيد جراح، چارلي= چنگيز، كلر= زينب و جان لاك= جمشيد لاكاني.
بديهي است ادامة فيلمنامه بر مبناي تغييرات انجام شده در تعريف شخصيت ها تغيير خواهد يافت.

با تشكر

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

قدسبز

خدايا خودت شاهدي كه به هدف شركت در راهپيمايي زدم بيرون، اما برادران نيروي انتظامي راه وارد شدن به محل تجمع رو بر ما بستن!

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

حيرت

يه SMS كافي بود كه دنيا دور سرم بچرخه. خيلي سعي كردم اينرو هم به حساب لوده بازي هاي وقت و بيوقت آريان بزارم براي همين سريع به رسول رنگ زدم كه خبر رو تكذيب كنه. اما اون هم كاري از دستش بر نمي مد. خبر درست بود. دوستي كه سه سال باهاش دوست بودم و يكسال باهاش زندگي كرده بودم حالا ديگه بين ما نيست. مهدي هم رفت. روحش شاد.

پس از دشمن

حسام عزيز لطف داشتن و چرت و پرت نويسي بنده در پست قبلي رو به دشمنان نسبت داده و از سرباز طلب كمك براي رفع اين مشكل نموده اند! اينجانب ضمن برعهده گرفتن نوشته هاي قبلي توصيه به استفاده از افعال معكوس در برخي از پست ها را مينمايم تا خداي ناكرده سوء تفاهمي رخ ندهد. صداي عزيز هم عبارت "شرايط حساس كنوني" را با نكته سنجي يادآور شدند كه اعلام تفاهم كامل در اين زمينه با ايشان ميشود. همچنين ديدن همان بخش خبري مورد اشاره سرباز باعث اين نوشته اعتراضي شد كه البته گويا منظور نگارنده به درستي بيان نشده.

با ربط: همچنان نگران شيخم. برنامه ريزي هاي اقتدارگرايان براي حذف شيخ داره طبق برنامه پيش ميره

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

دشمن

جديداً به اين كلمة "دشمن" خيلي علاقه مند شدم. در واقع به توانايي هاي اون نه تنها غبطه ميخورم بلكه حسودي هم ميكنم. كسي كه هم بتونه توي روز روشن وسط خيابون آدم بكشه، هم توي شب تاريك توي زندان ت.جاوز كنه، هم بتونه مدارك جعلي بسازه، هم به دنباله هاي داخليش خط بده، حتي بتونه كليد پشت بوم مساجد و پايگاه هاي بسيج رو بسازه، لباس نيروهاي مخلص رو جعل كنه كه بدنامشون كنه و ... و گير نيوفته و حتي اسمش معلوم نشه واقعاً كارش درسته. امثال شيخ به جاي اينكه با خيال هاي باطل بخوان اين كارها رو به نيروهاي خودي نسبت بدن و با مدارك و شاهدهاي جعلي سعي در اثبات مطلبي داشته باشن بهتره وقت خودشون رو صرف شناسايي "دشمن" بكنن تا باقيات صالحاتي از خودشون به جا گذاشته باشن. موارد حقيري مثل ت.جاوز به چندتا اغتشاشگر و كشته شدن چند نفر و شكنجه و كهريزك و كوي دانشگاه و اينا در مقابل جنايات "دشمن" نه تنها ناچيز به شمار ميره بلكه اگر در راستاي شناسايي اين موجود عجيب باشه ثواب هم داره.

بي ربط: شب قدر فرصت مناسبيه كه فرداش كار رو دو در كنيم. گور باباي وجدان كاري و اين چرت و پرتا.
با ربط: به نظر خودم اين پست بار منفيش زياد شد.بعد از شنيدن اخبار جمهوري اسلامي و موندن پشت در شركت و منتظر حضرات احيا نرفته شدن، چندان نكتة مثبتي براي نوشتن باقي نميمونه.

۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

من، خودم، دانشجو شدنم

دقيقاً 8 سال پيش بود. صبح مثل هر روز به زور از خواب بيدار شدم و منتظر يه روز بي هدف ديگه بودم كه شهاب زنگ زد. گفت نتايج كنكور رو توي تلتكست زدن و خودش هم غير انتفاعي قبول شده. بعد از تلفن، تمام CPU مغز هنگ كردم رو به كار گرفتم كه ببينم كي توي آشناها تلتكست داره اما عقلم به جايي قد نداد. زدم به خيابون. پياده رفتم سمت راسته صوتي تصويريا. از حدود 15 تا مغازه التماس دعا كردم، اما هر كدوم با يه بهونه اي دست رد زدن به سينم. ظهر بود كه دست از پا دراز تر رسيدم خونه. نوشين دويد جلو و گفت ... پلي تكنيك قبول شدي. هنوز نميدونم چرا زياد خوشحال نشدم اما خوشحالي رو تو چهرة همه ميديدم. ادامه روزم يكم متفاوت از روزهاي قبل بود. اميدواري به زندگيم بيشتر شد. حتي عصر كه تصاوير عجيب رفتن هواپيما توي يه ساختمون رو ديدم، موضوع مهمتري بود كه بهش فكر كنم.
حالا از اون روز دقيقاً 8 سال ميگذره. توي اين هشت سال غم تنها بودن، لذت با دوستان بودن، نامردي آشنايان و لطف غريبه ها رو با تمام وجود حس كردم. دلم ميخواد يه بار ديگه خاطرات 8 سال زندگي دانشجويي رو مرور كنم؛ شايد به زودي ...

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

خروس بي محل (2)

فرض بفرمائيد كه بعد از سال ها به شام (البته با عنوان افطاري) دعوت شديد. به محض وارد نمودن قاشق مبارك به دهان، تلفن زنگ بزنه و به صدا در آمدن دزدگير منزل رو نويد بده! در اين حالت بعيده كه حالتي غير از كوفت شدن شام عزيز رخ بده. دقيقاً همون حالتي كه براي من رخ داد.

۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

ديالوگ انتظار

دوستي گفت: نميدونم چه حكمتي داره خدا كه ماه رمضون دير ميگذره و شهريور زود!
من گفتم: قربون دستت دير گذشتن سپتامبر رو هم بررسي كن.

روزشمار: يك هفته به پايان احتمالي انتظار

۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

استادي به رنگ سبز


يكي از مشكلات مخاطب عام اينه كه زندگي شخصي چهره هاي مشهور رو با كار حرفه اي اونها مخلوط ميكنن و به نتيجه هايي ميرسند كه چندان معتبر نيس. مثلا اعتياد مارادونا رو ملاك قرار ميديم كه بگيم فوتباليست خوبي نبوده. شايعات انحرافات اخلاقي مايكل رو دليلي بر هنرمند نبودن اون ميدونيم. روابط خارج از چهارچوب يه بازيگر رو روي دايره ميريزيم كه نشون بديم بازيگر خوبي نيس. اما به نظر من، غير از مسايل حرفه اي كه كارشناسان هر فن بايد در موردش نظر بدن، فقط يك پارامتر براي تشخيص حرفه اي بودن مهمه و اون هم مردمي بودنه.

استاد شجريان هم از اين قاعده مستثنا نبوده و نيست. هنوز در بين عوام مردم صحبت هايي در مورد روابط خانوادگي استاد ميشه. اما چيزي كه در تاريخ باقي خواهد موند اينه كه شجريان هيچوقت يك هنرمند درباري نبوده و با كمترين فاصله نسبت به مردم حركت ميكرده. بد نيست امثال اصفهاني، شريفي نيا، سبزواري و ... كمي به كتاب هاي تاريخ نسل هاي بعد هم فكر كنند و اينكه آيا اسم اونها را توي "خوب ها" خواهند نوشت يا "بدها".
استاد محمد رضا شجريان – زبان آتش (تفنگت را زمين بگذار)- دانلود غير مستقيم

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

زاينده رود خشكانيده شده

و به ناگاه شبي، شيخ بهايي عليه الرحمه بر روياي شيخ ما ظاهر شد و فرمود: "آگاه باش كه در ساليان نه چندان دور محمود نامي از ديار آرادان ظهور خواهد كرد كه در دوره خلافتش زاينده رود خشكانيده شود از سوء مديريت، وزحمات ما بر باد رود". شيخ ما عرض كرد: "گويا در ديار باقي اطلاعات شيخ بهايي به روز نياشد، كه محمود همي ظهور كرده است و زاينده رود خشكانيده.

... .
.. ... ...

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

ماه خدا يا بنده خدا

آقاجان، اگه روزه اي كه عبادت به جز خدمت خلق نيس. اگه هم روزه نيستي چه مرگته كه نمي ياي سر كار. توي دو سال اخير كه به خاطر شرايط كاري، احتياج به ارتباط به شركت هاي دولتي بوده، عادت كردم كه 29 روز ماه رمضون رو از پاسخگويي اين شركت ها قطع اميد كنم!


۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

در باب تبادل لينك

حدود 20 تا 30 درصد كامنت هاي اين وبلاگ توسط خوانندگان رهگذري نوشته ميشه كه با جملة تكراري "وبلاگ خوبي داري، با تبادل لينك موافقي؟" نشون ميدن كه تا چه حد مطالب رو با دقت خوندن! بنابراين جهت تنوير افكار عمومي و احتمالا كم شدن اينگونه درخواست ها مطالب زير عنوان ميشه:
1- از همه كساني كه چه به صورت تصادفي و چه به صورت آگاهانه وارد اين وبلاگ ميشن به شدت سپاسگذارم.
2- بر خودم واجب ميدونم كه به وبلاگ دوستان كامنت گذار سر بزنم و در صورتي كه وبلاگ جالبي بود فيد اون رو مشترك بشم. الان فيدهاي گوگل ريدر من به بيشتر از 50 تا رسيده كه نشون دهنده همين مسئلس.
3- بعد از گذشت زمان و خوندن مطالب وبلاگ هاي مشترك شده، به اين نتيجه ميرسم كه اون را لينك كنم يا نه. وبلاگ هايي كه مطالب و اخبار ديگر سايتها رو پست ميكنن و يا وبلاگ هاي شعر رو دوست دارم و ميخونم. اما لينك نميكنم چون به روحياتم نزديكي نداره.
4- براي من بين لينك دادن و لينك شدن رابطه اي وجود نداره، در واقع لينك كردن يك وبلاگ هيچگونه انتظاري براي لينك شدن به وجود نمي ياره؛ هرچند هر آدم عاقلي از جمله من، از لينك شدن خوشش مياد!
5- بر اساس پروتوكل گفته شده، وبلاگ هاي "
مانليا"، "سرباز" ، "صدا" و "حسام" به پيوندهاي اين وبلاگ اضافه شدند و قاعدتاً خوندن اونها هم مثل بقية پيوندها توصيه ميشه.

۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

از Friends تا پاورچين

بعد از تموم شدن ديدن سريال فرار از زندان به عنوان سومين سريال آمريكايي كه ديدم، شديدا به فكر فرو رفتم كه چرا ايران نميتونه در زمينة سريال سازي به تير رس اجنبي ها نزديك بشه و ما بايد در آرزوي يه سريال با كيفيت بمونيم. بعد از اينكه به مقدار بسيار زيادي IQ سوزوندم به نتايج زير رسيدم و با اين اوصاف هيچوقت نبايد انتظار يك سريال با كيفيت رو در صدا و سيماي جمهوري اسلامي داشته باشيم:
1- مسئله مالي: يكي از اصلي ترين دلايل ضعف سريال هاي ايراني، كمبود منابع مالي اختصاص داده شده به اين سريال هاست. توي ويژه نامه هفته نامه فقيد شهروند امروز در مورد سريال Lost خوندم كه فقط قسمت اول اين سريال
14 ميليون دلار هزينه داشته كه براي 40 دقيقه رقم سرسام آوريه. هزينه هاي سريال سازي در ايران را شايد بشه با مقدار ريالي اين عدد مقايسه كرد.
2- زمان: سريال هاي ماه رمضون بهترين نمونه براي روند سَمبل سازي در سريال سازي ايرانه. پيش توليد و توليد و پخش اين سريال ها همه در عرض 3-4 ماه انجام ميشه كه براي يك سريال 30 قسمتي فاجعه باره. سريال Friends ده سال در آمريكا روي آنتن بود. براي هر قسمت 20 دقيقه اي اين سريال يك هفته تلاش شبانه روزي انجام ميشد. متن ها به وسيلة گروه نويسندگان نوشته و بعد از اون جلوي 80 نفر از نخبگان طنز اجرا و اصلاح ميشد تا به مرحلة فيلم برداري برسه. مقايسه اين مسئله با طنزهاي نود شبي خودمون نتيجه جالبي به دنبال نخواهد داشت!
3- ايده: ضعف ايده و فيلم نامه در سريال هاي ايراني چشمگيره. ايده اي كه نهايتاً ميشه يك ساعت بيننده رو باهاش سرگرم كرد، محور اصلي يك سريال 20 قسمتي ميشه كه باعث كشدار شدن و خسته كنندة شدن سريال خواهد شد. اگر هم سريالي مثل پاورچين به خاطر ايده هاي نابش معروف شد و مورد توجه قرار گرفت، استفاده از بيشتر از 100 ايدة سريال Friends دليل اصلي اون بود.
4- روابط: ساختار مريض اداري ايران در مسئله سريال سازي هم بي اثر نبوده. سريال يوسف پيامبر در سه مورد گفته شده در بالا مشكلي رو احساس نميكرد. رقم نجومي 6 ميليارد تومن به عنوان بودجه، 6-7 سال زمان ساخت و ايدة تاريخي اون نويد يك سريال بي نظير در تلويزيون ايران رو ميداد. اما استفاده از يك كارگردان كار نابلد فقط به صرف ارادت به دولت باعث شد كه اين سريال تاريخي تا حد يك شوي تبليغاتي براي دولت نهم افت كنه.
5- سليقه مردم: بنا بر دلايل نامشخص، سعي شده كه سليقه مردم ايران پايين نگهداشته بشه. فروش 8 ميلياردي شاهكار مبتذل دهنمكي و بينندگان پرو پاقرص سريال هاي سطحي كره اي باعث ميشه كه انتظار درك كردن پيچيدگي هاي سريال هايي مثل Lost توسط مردم مسئله اي رويايي به نظر بياد.
6- اصولا آدمي نيستم كه به نيمه خالي ليوان نگاه كنم، اما به جز يكي دو تا قطره بايد آبي توي ليوان باشه كه بشه بهش نگاه كرد!


۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

پارادوكس

انقدر شجاع هستم كه به كسي كه عاشقشم بگم دوستت دارم، اما از عاشق شدن ميترسم.

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

مرد

1- وقتي جريان حملة برادران لباس شخصي تا دندون مسلح رو به كوي دانشگاه در جمعي تعريف ميكردم، صحبت به جايي رسيد كه ما با تمام توان از دست اونها فرار ميكرديم و در اين بين بعضي ها كتك ميخوردن. بزرگي گفت "عجب نامردايي هسين شما كه فرار كردين".
2- وقتي جريان زنداني شدن يكي از دوستان و بازجوئيهاش رو در جمعي تعريف ميكردم، صحبت رسيد به جائي كه شكنجه هاي جسمي و روحي كار خودش رو كرده بود و دوست عزيز به هرآنچه برادران بازجو طلب كرده بودن اعتراف كرده بود. بزرگ ديگري گفت "عجب نامرديه دوستت".
3- وقتي جريان اعترافات از تلويزيون پخش ميشد، حرفاي شريعتي، حجاريان و صفايي بيشتر به طنز نود شبي نزديك بود تا اعترافات در داخل دادگاه. منتظر بودم تا بزرگي نظر خودش رو بگه، اما لااقل كسي چيزي به زبون نياورد.
4- اين روزا بزرگايي كه از بيرون گود لنگ ميكنن خيلي زياد شدن. اما مرد ميخواد كه بره داخل گود.

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

پرواز هماي

يكي از ويژگي هاي گوش موسيقيايي بنده، لذت بردن از انواع موسيقيه كه البته فقط آهنگ هاي شش و هشت در اين دسته نميگنجه. انواع ديگر موسيقي از جمله سنتي (استاد شجريان، ناظري، قرباني، عقيلي، ...)، پاپ خودموني (زير زميني، رو زميني، لس آنجلسي)، پاپ اجنبي (مايكل فقيد، عمو كريس، جرج مايكل، ...)، هردمبيل (ساسي مانكن، تتلو، ...) و حتي رپ البته قابل شنيدن هاش (ياس، شاهين نجفي) هر كدوم با توجه به شرايط روحيم برام لذت بخشه. اخيراً به لطف ممدرضا با پديده اي جديد به نام گروه مستان آشنا شدم و به لطف اينترنت شركت هر چهار آلبومش رو دانلود كردم. سرپرست، آهنگساز، شاعر و خوانندة اين گروه سنتي معترض "پرواز هماي" نام داره كه قاعدتاً داخل ايران مجوز انتشار كارهاشون رو نگرفتن اما از سايت هاي مختلف مثل اين سايت ميتونيد كارهاشون رو دانلود كنين.
پرواز هماي- اين چه جهانيست (
بشنويد)

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

ديار كفر

وچون والدين شيخ از سفر عثماني بازآمدند، تعريف ها برفت از شدت تعادل در ديار كفر و دوري جستن از افراط و تفريط. پس شيخ از مسلمين سراغ گرفت از بهر كنجكاوي و جواب شنيد بس تآمل برانگيز كه او را در افكار مغروق ساخت. آنگاه به ياد گفته گهربار استادش شيخ رضا مارمولك عليه الرحمه افتاد كه چون كسي را به زور به بهشت وارد كني از انتهاي دوزخ به برون افتد.

بر سردر مسجد چو بود ميكده اي

بنگر كه چرا نباشد از شر خبري

هركس چو رود به كيش و ايمان خودش

نَفْسي نرود به گور ديگر نَفََسي

بيت مرتبط از شاعر معاصر:

كاخ ها گرديده مسجد سرفراز
صد ركعت تزوير دارد هر نماز



۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

پراكنده از همه جا (2)

1- در راستاي آغاز ماه رمضان و تعطيل شدن هرگونه عروسي و متعلقات، هر شب حداقل 4-5 كاروان عروس توي خيابون ديده ميشه. يكي از اين كاروان ها متعلق به مجتبي بود كه جديداً به گروه مرغ ها پيوسته. هرچند برگزاري مراسم توي يه تالار دولتي چندان باب ميل نبود، اما به هر حال ديدن دوستان قديمي و يكي دو ساعت قرار داشتن در محيطي بدون كوچكترين اثر از غم و غصه ارزشش رو داشت. مسعود هم كه قبل از انتخابات يك ماهي رو توي هتل اوين سپري كرده بود، خاطرات جالبي رو تعريف كرد كه اكثرش تأييد اخبار مربوط به بند 209 بود. 2- وقتي در روز 18 تير به خاطر عكس گرفتن دستگير شدم (كه البته با وساطت افسر مافوق و پاك كردن عكس ها قضيه ختم به خير شد)، با خودم گفتم همين مونده كه به خاطر يه عكس كسي به زندان بيافته. اما با ديدن دادگاه هاي اخير ديدم حتي داشتن يك عكس بر روي موبايل هم جرم محسوب ميشه كه از عجايب روزگاره.

3- قبض تلفن ثابت دو ماه اخير من حاوي 25000 تومن هزينه مكالمه خارجي بود كه خيلي مشكوك ميزد. بعد ازاينكه ريز مكالمه ها رو گرفتم، 20 دقيقه مكالمه با "تيمور شرقي"، 32 دقيقه با "جيبوتي"،26 دقيقه با "نيجر"، 2 دقيقه با "ماداگاسكار"، 20 دقيقه با "ليتواني"، 36 دقيقه با "ايرلند" و 15 دقيقه با "ايتاليا" برام ثبت شده بود و جالب اينكه بعضياش توي تاريخ هايي بود كه من اصلاً خونه نبودم. به هر حال در حال پيگيري براي رفع اين مشكل هستم اما حتي اگه مشكل هم حل نشه ميشه اين مبلغ رو به عنوان پاداش دولت دهم به مناسبت 2 ماه تحريم مخابرات قبول كرد!

4- بعد از اينكه در دوران دانشجويي به مدت 2 سال "تنهايي" رو تجربه كردم، نظرم كاملاً نسبت به اين پديده عوض شد.حالا كه خانواده به مسافرت رفتن، ميتونم براي يك هفته از تنها بودنم لدت ببرم. فكر كنم بايد برنامه ريزي كنم كه هر ماه بتونم چند روزي رو فقط با خودم سپري كنم.

5- جديداً فهميدم كه يكي از سخت ترين كارهاي دنيا انتظار كشيدنه. اين مسئله براي من به قدري شديد شده بود كه هر روز 15 تا 20 بار ايميلم رو چك ميكردم تا يا خودش بياد يا خبر مرگش! چند روز پيش ايميلي اومد كه گفته فعلا بايد تا 15 سپتامبر منتظر بمونم تا مسئله حل بشه. اين ايميل باعث شد كه شدت چك كردن ميلم به مقدار محسوسي كاهش پيدا كنه.

6- يكي از دوستان مجازي در پست اخير وبلاگش 155 روز وبلاگ نويسيش رو جشن گرفته. من هم ضمن تبريك به دلفين عزيز، از لطفي كه اين دوست گرامي به من و اين وبلاگ نوپا داشتن تشكر و قدرداني مينمايم.



۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

مرض

آبدارچي شركت ما ميگه اقتصاد كشور مريضه و تنها راه خوب شدنش اجراي كامل اصل 44 قانون اساسيه!
با توجه به اين فرمايش گوهربار دو احتمال به ذهن خطور ميكنه: يا مسئولين اقتصادي مملكت چيزهايي بلدن كه آبدارچي ما بلد نيس، يا اينكه آبدارچي ما چيزهايي بلده كه مسئولين اقتصادي مملكت بلد نيسن. كارشناسان در حال بررسي هريك از دو احتمال فوق هستن كه البته هنوز به نتيجه اي نرسيدن!

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

درازهاي باغيرت

قهرمان شديم، همين
تبريك به مشحون ها، نيكخواه، حدادي، كامراني، نيكخواه فقيد و بقيه
تسليت به علي آبادي كبير كه با همه سنگ اندازي ها نتونست مانع قهرماني بشه. حالا ميتونه بره با اين قهرماني پز بده بلكه نظر دكتر عوض بشه.

۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

اعتراف نرم

در راستاي پخش اعترافات تلويزيوني و متحول شدن نگارنده اين وبلاگ، اعترافات زير در كمال صحت عقلي و بدون هيچگونه شكنجه جسمي و روحي و ساير انواع آن بيان ميشود.
1- شركت فعال در انتخابات اخير. شدت فعال بودن به حدي بود كه جوهر به جا مانده بر روي انگشت حتي بعد از يكروز از زمان راي گيري همچنان پابرجا بود.
2- علاقه به رنگ سبز البته نه از نوع سيدي
3- داشتن ايميل در سايت ضد انقلاب ياهو و چك كردن هر روز آن.
4- عضويت در سايت برانداز فيس بوك از آغازين روزهاي تأسيس آن.
5- داشتن اكانت در سايت شنيع توييتر فقط براي اينكه بگم منم اكانت دارم.
6- سه سال سكونت در مركز شرك و كفر ايران، كوي دانشگاه تهران.
7- فرار از دست برادران لباس شخصي در حاليكه اين برادران با دعوت نامه رسمي و به منظور ارشاد وارد كوي دانشگاه شده بودند.
8- پنج سال تحصيل در دانشگاه برانداز، پلي تكنيك تهران.
9- انجام جستجوي هاي اينترنتي در سايت مستحجن گوگل به جاي استفاده از موتورهاي جستجوي اسلامي.
10- داشتن دوستاني كه در ستادهاي رهبران انقلاب مخملي فعاليت مينمودند.
11- ديدن يكي از رهبران انقلاب مخملي موسوم به شيخ در خيابان و دست تكان دادن براي او.
در پايان ضمن تاييد تمام مطالب گفته شده مجددا يادآور ميشود كه اين اعترافات كاملا داوطلبانه بيان شده است.

۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

اندر مضرات آپلود عكس

چند وقت پيش براي ارسال آگهي ترحيم شهيد روح الاميني براي پست يار دبستاني به سايت piqlet كه توسط BBC فارسي معرفي شده بود رفتم و عكس رو آپلود كردم. امروز وقتي داشتم مطالب قبلي وبلاگ رو مرور ميكردم با كمال تعجب ديدم كه عكس نه تنها عوض شده بلكه عكسي جايگزين اون شده كه به شدت شبهه برانگيزه. جالب اينكه يكي از وبلاگ هاي محترم كه از اين عكس در وبلاگش استفاده كرده بود هم قرباني اين ضعف تكنولوژي شده (عكس جايگزين شده). بنابراين ضمن توصيه به استفاده از سايت هاي معتبر براي آپلود عكس، از تمام رعايت كنندگان و نكنندگان كپي رايت درخواست ميشه كه هرازچندگاهي مطالب كپي شده از سايت هاي ديگه رو چك كنند كه خداي ناكرده تغييراتي نكرده باشه.

پ.ن: گويا سايت محترم piqlet در دست تعمير بوده و احتمال صحت و سلامتي آن پس از انجام تعميرات وجود دارد

۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

مونولوگ

"من خرم يا تو خري كه فك ميكني من خرم"
اين تكمضراب طلايي سعيد نعمت الله رو ميشه بارها توي خيابون فرياد كشيد و البته منتظر جواب نموند

۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

سكانس 1: حذف نود

با شروع مسابقات ليگ برتر، برنامه جديد فوتبال برتر هم با كپي سازي از برنامه هاي مشابه در كشورهاي ايتاليا و آلمان روي آنتن رفت، درحاليكه بر خلاف مشابه هاي خارجي از مجري زن خبري نبود و مزدك ميرزايي و پيمان يوسفي مجري برنامه بودند. در همون نگاه اول ميشه اين طور نتيجه گرفت كه اين برنامه قدم اول براي حذف نود از صدا و سيماست كه البته هنوز مشخص نيست به خواست احتمالي فردوسي پور انجام ميشه يا به خواست دولتيان. نبود دوربين و ميكروفون نود در ورزشگاه هم اين احتمال رو تقويت ميكنه. نكتة جالب اينكه 10 سال پيش عادل نود رو با الهام از برنامه تحليل بوندس ليگاي شبكه ZDF پايه گذاشت. اما با گذشت هر سال، نود "ايرانيزه" تر شد و حالا هويت كاملا مستقلي پيدا كرده. اما مسئولين شبكه 3 ترجيح دادند كه برنامه اي صد در صد كپي برداري شده رو روي آنتن ببرند.
نظر شخصي: چه نود تعطيل بشه و چه نشه شكست سنگيني براي به لجن كشندگان سازمان تربيت بدني خواهد بود. در واقع نود حكم اره اي رو داره كه راه پيش و پس را بر متوليان ورزشي بسته!
با ربط: پخش هفته اول ليگ برتر از شاهكارهاي صدا و سيما در چند سال اخير بود. احتمالا بايد در هفته هاي آينده هم منتظر قطع تصاوير به دلايل كاملا فني باشيم.


ترور شخصيت

ديروز براي اولين بار به صورت ناخواسته در موقعيتي قرار گرفتم كه شخصي در حال غيبت كردن پشت سر من بود. واقعاً حس بدي به آدم دست ميده وقتي قضاوت هايي رو به اشتباه در مورد خودش ميشنوه. براي مورد تجربه شدة من، حسادت عامل اصلي اين قضاوت ها بوده و تنها نتيجه شايد مثبت اون هم عوض شدن نظرم نسبت به شخص غيبت كننده.

۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

حضور محترم جناب آقاي پيمان قاسم خاني

سلام عمو پيمان. اميدوارم كه حالت خوب باشد. حال زن عمو بهاره و پريا جان خوب است؟ دلم براي خودت و كارهاي قشنگت تنگ شده. چند شب پيش ياد پاورچين و شب هاي برره ات افتادم. يادش به خير. هرچند كه انتقادات گزنده اي داشت اما براي ما قابل تحمل بود. راستي خوب شد كه ديگر با مديري خائن كار نميكني. در مرد هزار چهره اش آبرو براي رئيس جمهور مردمي و رئيس پليس محبوبمان باقي نگداشت. راستي شنيده ام اوهم توبه كرده و قرار است برنامه اي در مدح دولت بسازد كه اگر اينگونه است آفرين بر او باد. چند شب پيش داشتم مسافران، برنامه تازه ات را ميديدم. برنامه قشنگي است. البته هرچه تلاش كردم خنده اي بر لبانم جاري نشد. بعد به خود آمدم و فهميدم كه بالاخره يك اثر جدي و رئال هم نوشته اي. خوشحالم كه در اين اوضاع به سامان كه همه چيز بر وفق مراد است به صدا و سيماي ملي كمك كرده اي. البته متاسفانه همسايگان ما شب ها به منظور امرار معاش اقدام به اتو كشي مينمايند و ما يكي دو بار به دليل رفتن برق موفق به ديدن برنامه ات نشده ايم.

راستي كمي زن عمو بهاره را نصيحت كن. شنيده ام با خس و خاشاك نشست و برخاست ميكند. به او بگو كه به تو ملحق شود و توبه نمايد. چند روز پيش عكسش را ديدم كه روسري سبز به سر داشت. وقتي ديدم تا چند روز ناراحت بودم كه چگونه ممكن است يك زن با شوهرش انقدر تفاوت داشته باشد. يكي در خدمت دولت مردمي و صدا و سيما و ديگري ... آه.

ديگر مزاحمت نميشوم. راستي لطفا به صدا بردار تلويزيون بگو كه روي سريال وزين رستگاران صداي الله اكبر نيندازد. همه ميدانيم كه خس و خاشاك ساعت 10 الله اكبر ميگويند و اين سريال ساعت 11 پخش ميشود و همين مسئله قضيه را تابلو نمود!

به اميد ديدار مجدد تو

به تمام مسئولين مملكتي سلام برسان و و از روزي حلالت لذت ببر


۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

ربنا

براي شخص بنده، يكي از عمده ترين تفاوت هاي ماه رمضان با بقيه ماه ها، نواي بي مانند ربناي استاد شجريانه كه اگه بگم با شنيدنش از خود بيخود ميشم، حرفي به گزاف نگفتم. جالب اينكه حتي يكبار هم دنبال معني عبارات نرفتم تا شايد زيبايي مفهومي جملات هم مثل زيبايي ظاهري تسخيرم كنه.
امسال گويا از اين نواي بهشتي خبري نخواهد بود، اما بيشتر از اينكه از اين مسئله ناراحت باشم حس غروري در وجودم موج ميزنه كه نشان دهنده اينه كه "ما بيشماريم".
نقل قول مرتبط: اين صداي خس و خاشاك است و براي خس و خاشاك خواهد ماند.
سوال مرتبط: چرا فقط استاد شجريان؟
پيشنهاد كمي مرتبط: آلبوم سوگواران خموش عليرضا قرباني رو در اين روزها از دست نديد. شنيده شده به دلايل نامشخص (!) از بازار جمع آوري شده، اما قاعدتا حذف كردن آلبوم از روي اينترنت از عهده مناديان آزادي مطلق خارجه!


۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

بدون شرح



فرار از زندان

موسيقي متن: رامين جوادي

۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

اربعين سبز

بازهم حضور، دوباره معني جديدي از رشادت و غيرت. بازهم تعريف تازه اي از مزدور، حرامزاده، تعصب و ... . شايد لغت نامه اي جديد بايد نوشت براي تعريف كلماتي در تمجيد اكثريت و تقبيح اقليت.

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

جاذبه و دافعه يك رئيس جمهور (؟)

نميدونم چه سري در شخصيت آسماني دكتر نهفته است كه هر كس به نحوي باهاش مخالفت ميكنه، فارغ از تمام بدي ها و جنايات گذشته كمي محبوب تر ميشه.مثلا دانش جعفري كه 2 سال به تمام سياست هاي منسوخ اقتصادي دولت سر تعظيم فرود آورد، بعد از مراسم خداحافظي و افشاگري در اون مراسم محبوب تر شد يا قاليباف و چمران با جدا كردن سياست هاي شهرداري از دولت آيندة خودشون رو از دولت جدا كردند.
پور محمدي، ضرغامي، مطهري، باهنر، لاريجاني، فرهاد رهبر، آقازاده، رضايي و ... اشخاصي بودند كه هرچند در بين اكثريت سبز جامعه وجهه خوبي نداشتن اما به صرف اختلاف نظر مقطعي با دولت و جدا شدن از اون كمي راه دور شدن از ملت رو برعكس طي كردن.
حالا هم بحث وزير اطلاعات و وزير ارشاد مطرح شده و به وجود آمدن "احساس" ناخودآگاهي كه ميگه دشمن دشمن من، ميتونه دوست من باشه و البته در برابر اون "منطقي" كه ميگه حافظه تاريخي ملت بعضي از مسائل رو هيچ وقت فراموش نميكنه.



۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

كوچ

شخصا با اينكه استفاده از كالاي ايراني رو ترجيح ميدم، اما در زمان افتتاح وبلاگ سعي كردم از طريق سرويس بلاگر گوگل وارد بشم. هرچند مشكلات پيش اومده از جمله فونت مطالب، منوهاي وبلاگ و ... و همچنين بيش از اندازه حرفه اي بودن اين سرويس براي منِ آماتور، باعث شد كه جام زهر رو بنوشم و به بلاگفا بيام. انصافا تا اينجا هم كار راحتي رو براي ارسال مطالب داشتم. اما حالا كه بحث از 9 مرداد و كوچ از سرويس بلاگفا و تو دهني به فروشندگان اطلاعات خصوصي وبلاگ نويسان مطرح شده، من با نهايت پوزش و عذر خواهي بيان ميدارم كه سواد بنده در همين حد بلاگفا بوده و كوچ كردن امري بسيار دشوارتر از زايمان مينمايد.
بنابراين ضمن عرض احترام مجدد به تمامي دارندگان احتمالي اطلاعات خصوصي من، دوستان ناظر، جاسوسان عزيز، مديريت محترم بلاگفا، تمامي عزيزان لباس شخصي و غير شخصي، دوستان گروه هاي فشار و تمامي عزيزاني كه مارا در انتقال آزاد اخبار و اطلاعات محدود نموده اند، بيان ميدارم كه نهضت در همين جا ادامه خواهد داشت.
جمله مرتبط: لا اشد مصيبت من الجهل



۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

برگي از تاريخ

پنجم بهمن 1386 تجمع صنفي دانشجويان كوي دانشگاه تهران در اعتراض به كيفيت پايين غذا آغاز شد و سه روز به طول انجاميد. در روز سوم، با سياسي شدن اعتراضات حضور نيروهاي ضد شورش به شدت افزايش داشت و با پيشروي اين نيروها به داخل خوابگاه و دستگيري حدود 40 نفر از دانشجويان پايان يافت. متاسفانه اين خبر در هياهوي رسانه اي مربوط به انتخابات مجلس جايي در صدر اخبار پيدا نكرد. تصاوير زير حضور گسترده پليس دربرابر اين تجمع را نشان ميدهد. نكته جالب توجه، بيشتر بودن اين نيروها از تعداد معترضين بود.

...


...

...


...

...

تذكرة الاوليا!

دوست عزيزي لطف فرمودند و دو بار در دو پست مختلف غلط املايي پيدا كرده و متذكر شدند. ضمن تشكر از ايشان و شرمندگي فراوان عنوان ميدارم كه اينجانب از دوران دبستان كمترين نمره ها را در درس املا كسب نموده و همواره مورد ملامت اطرافيان بوده ام. همين مسئله منجر به ضعيف شدن پايه نوشتاري بنده شده و تمنا دارم مرا عفو فرمائيد.

۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

جاسوس بازي

با عرض سلام خدمت تمامي عزيزاني كه به شغل نيمه شريف استراق سمع مشغولند. شنيده شده كه سرويس بلاگفا نيز اطلاعات محرمانه وبلاگ نويسان را در اختيار مقامات امنيتي قرار ميدهد. بنده از همين تريبون مراتب ارادت خود را به تمامي عزيزان اعلام داشته و بيان ميدارم اصولا بلاگفا چيزي از نوكيا كم ندارد كه در اين زمينه كم بياورد فلذا اين حركت مايه مباهات ما بوده و پيشرفته بودن IT كشور را به رخ همگان ميكشد. در اينجا لازم ميبينم از سردمدار مرام ياد شده، شركت گوگل محترم، كه نقش به سزايي در تحويل دادن وبلاگ نويسان چيني و اعدام آنها توسط دولت مردمي چين داشت تشكر و قدرداني گردد.

امضا: نوچه وبلاگ نويس دستمال به دست

اين به اون در!

بعد از بيش از 40 روز شنيدن خبرهاي نااميد كننده، نارحت كننده، دپرس كننده و كلا همه چيز كننده، عروسي مهران كمي جو ما را متعادل نمود. اميد كه عروسي ساير عزيزان باعث تعادل غم وغصه ها نشده و تنها شادي مضاعف ايجاد نمايد.

۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

هاشمي و نماز سبز

بعد از تمام شدن نماز جمعه، حس خوبي نداشتم. با اينكه انتظار زيادي از هاشمي نميرفت، اما به نظرم اومد كه به جز چند كلمه بقيه جاها خوب صحبت نكرده. اما هر چي از مرحله قضاوت احساسي دورتر شدم و به مرحله تعقل رسيدم، نظرم بيشتر عوض شد. روايت توصيه هاي پيامبر به حضرت علي درمورد رهبري جامعه، اشاره به معترضين با نام مردم (و نه اغتشاشگر يا عامل بيگانه)، درخواست آزادي زندانيان، درخواست آزادي مطبوعات، اشاره به عملكرد ضعيف شوراي نگهبان، عدم اشاره به دولت دهم، كمترين اشاره ممكن به رهبر، اشاره به مسلمانان چين و ... مواردي بود كه بايد بيان ميشد و شد. فكر ميكنم هاشمي با توجه به جو سنگين موجود در رديف هاي اول و آمادگي اونها براي به آشوب كشيدن مراسم، بهترين كار ممكن رو انجام داد.
باربط ها:
1- موسوي هم آمد. مشاهدات حاكي از اسكورت امنيتي موسوي توسط پليس داشت.
2- كروبي هم در صف هاي اول نماز مشاهده شد.
3- بنابر مشاهدات، جمعيتي در حدود 300 نفر كه براي خنثي كردن موج سبز و احتمالا درگيري در رديف هاي اول سازماندهي شده بودند نشستن رو به اقتدا به هاشمي در نماز ترجيح دادند.
4- باران كوثري كه از ابتدا در تمام راهپيميايي ها و اعتراضات حضور داشت، ديروز هم در نماز مشاهده شد.
5- شعارهاي مرگ بر روسيه و مرگ بر چين به شدت به دل نشست.
6- مراسم نماز جمعه كه شب از صدا و سيماي ضرغامي پخش شد به شدت سانسور وصداگذاري شده بود.
7- خاتمي كو؟

پ.ن: گويا ديروز خاتمي براي رايزني با مراجع در قم بوده كه كاري بس بسنديده است

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

نمازي با رنگ اعتراض

از وقتي فهميدم معني رئيس جمهور چيه، هاشمي رو به عنوان يكي از معاني محتمل اون در نظر گرفتم و البته از همون موقع باور داشتم كه منافع شخصيش بر همه چيزش ترجيح داره. دولت هفتم خاتمي رو منفعت ديد، مجلس ششم منفعتش در اين بود كه با محافظه كارا ليست بده و رياست جمهوري نهم جلوي اصولگرايان بيشترين سود را براش مياورد. روي همين اصل، شخصا هيچوقت اميدي بهش نداشتم كه جايي گره اي از مشكلات باز كنه. اما فردا بحث چيز ديگريست. هاشمي اون بالا هرچي بگه زياد مهم نيست. مهم امواج سبز پايينه كه چه برخوردي داشته باشن.
باربط: خيلي خوش بينانست اگه فكر كنيم ميشه به قسمت مسقف نمازجمعه راه پيدا كنيم. طرف مقابل خيلي بايد پرت باشه كه اجازه بده مخالفانش جلوي دوربين هاي نماز جمعه خودنمايي كنن.

۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

روزهاي سگي

اگه مامان و بابام ميدونستن كه بعد از 7 سال درس خوندن توي دوتا از بهترين دانشگاهها، بايد براي چندرغاز حقوق كه اصلا معلوم نيست بدن يا نه بايد از 6 صبح تا 6 عصر سگدو بزنم، هيچوقت بچه كه بودم كنترل تلوزيون رو مخفي نميكردن كه من از زير درس خوندن در نرم. بلكه با تيپا ميفرستادنم كف بازار تا بلكه به يه جايي برسم.

پ.ن: اين متن ادبي! رو در آخر يكي از همين روزهاي سگي نوشتم، شايد بعدا پشيمون بشم

۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

تحريم احساسي

به سبك تعاريف مهندسي ميشه ضريبي تعريف كرد به اسم ضريب دموكراسي و نزديك بودن هر سياست به دموكراسي واقعي رو بر اساس اين ضريب نمره داد. مثلا اگه يك كشور كاملا بر اساس اصول دموكراتيك عمل كنه نمرش يك و اكه ديكتاتوري كامل باشه نمرش صفر ميشه. بقيه حالت ها هم نمره اي بين صفر و يك ميگيرن. بر خلاف نظر بعضيا، كشور، سازمان، نهاد و ... را روي اين كره خاكي نميشه پيدا كرد كه نمرش يك باشه. در واقع نمره يك، كعبه آمال تمام دموكراسي خواهان در تمام دنياست كه البته بعضي نسبت به بقيه بهش نزديك ترن.

غرض از اين همه مقدمه بافي، پيشنهاد بعضي از دوستان مبني بر تحريم BBC فارسي بود. فكر ميكنم اوايل تأسيس اين شبكه بود كه خبر مرگ وبلاگ نويس جوان، اميدرضا ميرصيافي به هيچ عنوان از اين شبكه پخش نشد. صداي آمريكا هم كه در سانسور كردن صداي مخالفان سياست هاي خودش يد طولايي داره. اما يك نكته رو نبايد فراموش كرد: اين دو شبكه تنها صداي باقي مونده براي دموكراسي خواهي ايراني هستن. ممكنه ضريب دموكراسي اونها يك نباشه، اما در حدي هست كه بتونه نبود يك رسانه بي طرف در داخل كشور رو جبران كنه.

پس بهتره به جاي تصميم هاي احساسي و بر مبناي افراط و تفريط، از تمام امكانات ناچيز موجود بهترين استفاده رو ببريم و اميد داشته باشيم كه روزي ضريب دموكراسي براي ايران سبزمون هم يك بشه.



۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه

‌‌سي و سه پل، 18 تير، حكومت نظامي

وقتي ساعت 7 بعدازظهر با وجود تعطيلي مشكوك چند مركز خريد اصلي، فقط به قصد خريد! وارد خيابون شدم، تعداد بسيار كم آدم ها و تعداد چشمگير نيروهاي انتظامي در يكي از اصلي ترين محورهاي راهپيميايي اصفهان (چهارباغ بالا) شديدا نااميد كننده بود. با حركت به سمت سي و سه پل تفاوت محسوسي در جمعيت رخ نداد و نيروهاي انتظامي هم با روي باز مردم را به ادامه راه رفتن و توقف نكردن تشويق ميكردن. من كه در يك حركت انقلابي در حال عكس گرفتن از تجمع پليس ها بودم با هجوم يكي از برادران انتظامي و انتقال به سمت "سردار" مواجه شدم كه البته با وساطت سردار و پاك شدن عكس ها قضيه ختم به خير شد. با نزديكتر شدن به تاريكي هوا جمعيت مردم به شدت روبه افزايش گذاشت. با نشستن حتي يك سالمند بر روي نيمكت هاي كنار سي و سه پل با زننده ترين شكل ممكن برخورد ميشد. پسري كه به حل داده شدن توسط يكي از ماموران معترض شد به شدت مورد ضب و شتم قرار گرفت و همين مسئله جرقه اي شد براي تشنج. درحاليكه تا اين لحظه حضور لباس شخصي ها نامحسوس بود، ناگهان مردم مورد هجوم اينها واقع شدن و دختر و پسر را مورد مهرورزي و انتقال به پايگاهشون قرار دادن. در ساعت 9 جو سي و سه پل كاملا متشنجه و جمعيت در حدود 5 هزار نفر به صورت پراكنده تخمين زده ميشه.

[...]

همسايه محترم بعد از اينكه حدود 598 بار انواع جملات و تهديدات رو براي نريختن اشغال پشت تير چراغ برق امتحان نمود بالاخره متوسل به زور شد و با نصب تابلويي كه روي آن عبارت "... .. .. خواهر و زن كسي كه در اين مكان آشغال بريزد" اوج قدرت خود را به رخ جهانيان كشيد. اخبار رسيده حاكي از موفقيت كامل اين سياست و تير چراغ برقي عاري از هرگونه آشغال در 24 ساعت گذشته است.ضمن تشكر از همسايه عزيز جهت احترام به مادر متخلفين و معرفي اين روش، پيشنهاد استفاده از اين پليتيك براي هرگونه تهديد، ارعاب و ترغيب از جمله كم كردن راي رقيب در انتخابات، جمع كردن راي، جلوگيري از تظاهرات خياباني، جلوگيري از تقلب در انتخابات، ترغيب به باطل كردن انتخابات و ... براي اولين بار توسط اين وبلاگ ارائه ميشود. با تشكر

بي ربط: به سلامتي ا.سپرم هم اختراع شد تا در آينده نيازي به مرد براي توليد بچه نباشه. از همين الان ميشه به فكر درست كردن كمپين يك ميليون امضا براي احقاق حقوق مردان بود!!!




۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

شهيد

4-5 ساله بودم كه پسر يكي از اقوام كه اعتقادي هم به مذهب نداشت رفت جبهه. چند وقت بعد خبر دادن كه كشته شده. فكر كنم اولين بار كلمه شهيد رو اون موقع شنيدم. كلمه اي كه هر وقت گفته ميشد همراه با احساس افتخار و احترام بود و مديون بودن به كسي كه جونش رو براي ما داده بود.بعد از جنگ، تبليغات غلط حكومتي كار خودش رو كرد و شهدا رو آدم هايي نشون دادن كه با بقيه فرق داشتن و همين شد، باعث دور شدن مردم از اين موجودات عجيب و غريب. حتي تلاش هاي ملاقلي پور مرحوم هم نتونست اين تصور رو برگردونه چه برسه به دهنمكي كه كسي دل خوشي ازش نداشت. اما الان، معني شهادت به جاي اولش برگشته. شهيد ديگه فقط اون حاجي نيست كه نماز اول وقتش ترك نميشده و يه شب در ميون خواب امام زمان ميديده و از شهادتش با خبر بوده؛ شهيد يكيه مثل خود ما. يكي كه وطنش مثل ناموسش براش عزيزه. كسيه كه وطنش رو با هيچ چيز عوض نميكنه. يكيه مثل خودمون، مثل اشكان، مثل ندا، مثل ...



۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

اندر ارتباط بيكيني و اصلاح الگوي مصرف

از زمان هاي گذشته هر وقت خانمي مشاهده ميشد كه لباس كوتاهي پوشيده بود، جمله آشنايي به طنز به گوش ميرسيد كه "در مصرف پارچه صرفه جويي كرده". امروز در سايت مجله تايم، گزارش مصوري ديدم در مورد تاريخچه ابداع بيكيني در كشورهاي غربي. نكته جالبي كه در زير نويس يكي از عكس ها (عكس چهارم) ديده ميشه اينه كه يكي از دلايل اصلي اختراع شدن بيكيني، دستور قانون اصلاح الگوي مصرف پارچه در دهه 40 ميلادي به دستور دولت ايالت متحده بوده. براين اساس و به مناسبت سال اصلاح الگوي مصرف در ايران پيشنهادهاي زيادي به ذهن خطور ميكنه كه بنا بر مصالح اخلاقي از ذكر آنها معذوريم! استفاده از قوه تخيل در اين زمينه نيز به شدت نهي ميشود.

ضمنا پيشاپيش از تيتر زرد اين نوشتار پوزش ميطلبيم

پراكنده از همه جا

1- بالاخره بعد از يكي دوهفته موفق به ورود به facebook شدم و البته تعجب نكردم كه جو اونجا هنوز جو انتخاباته. اكثر مطالب مربوط به دوستان خارج از كشور بود كه دلشون نميخواد از اوضاع و احوال ايران بي نصيب باشن. يه چيزي كه هم در زمان انتخابات و هم حالا خيلي رو اعصاب بود اين بازي هاي مسخره تحت فيس بوكه كه بعضي از دوستان نه تنها شبانه روز خودشون رو صرف اون ميكنن، بلكه روزي دو سه تا دعوت نامه هم برا بقيه ميفرسن

2- به شدت از راي دادنم راضيم. در روزهاي گذشته افراد زيادي رو ديدم كه اظهار پشيموني كردن و يا به شوخي من رو مواخذه كردن كه چرا بهشون گفتم راي بدين. به شخصه اعتقاد راسخي دارم كه راي دادن ما و مهمتر از اون، خون هاي ريخته شده يك روز نتيجه ميده.

3- وقتي ميبينم بعضي از دوستان تحت تأثير لجن پراكني هاي صدا و سيما و خبرگذاري فالس (!) قرار گرفتن به شدت از زندگي نا اميد ميشم. وقتي قشر تحصيل كرده جامعه اينجور با مسائل برخورد ميكنه نبايد انتظار زيادي از بقيه داشته باشيم.

4- هنوز مشكلم با تحريم SMS حل نشده. قطعا فرستادن جوك رو تاييد نميكنم، اما از اين سرويس ميشه به بهترين شكل استفاده كرد. پيشنهاد بعضي ها هم واقعا جالبه! زنگ زدن به جاي SMS (كه سود به مراتب بيشتري براي مخابرات داره) و استفاده از سيم كارت هاي ايران سل (متعلق به سپاه) از جمله اين پيشنهاد هاي بي عيب و نقصه!!!

5- هميشه از روز اول كار متنفر بودم. براي كسي مثل من كه به واسطه كارهاي پاره وقت چندين بار يه همچين روزي رو تجربه كردم، تجربه يك "روز اول كار" ديگه واقعا مرگ آوره.



۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

ز-ز و م- ز

يكي از دوستان قديمي كه 2 ماه قبل از دفاع از پروژه كارشناسي ارشد به جمع متاهلين پيوسته بود، در ابتداي تز خود با درج جمله "تقديم به همسرم كه در تمام مراحل يار و ياور من بود" ميزان شعف خود از متاهل شدن و همچنين مقدار زن زليلي خود را به رخ سايرين كشيده بود. اين داستان تا مدت ها نقل بي رقيب محافل دوستانه بود به عنوان سمبل زن زليليت. تا اينكه روز قبل خواهر گرامي با شنيدن اين داستان، از داستاني سخن گفت كه فك شنونده را به زمين چسباند. داستان خواهر عزيز دقيقا مشابه داستان اول بود با اين تفاوت كه ازدواجي دركار نبوده و جلسه اول خواستگاري منجر به نوشتن آن جمله قصار در اول پايان نامه گرديده بود.

پس همه باهم دست بر آسمان بلند ميكنيم براي بر آورده شدن آرزوي همه ترشيده ماندگان و در كفان ازدواج

۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

اس ام اسي چنين ميانه ميدانم آرزوست

به دنبال اخطار صريح اين وبلاگ محترم! در آخر پست قبل مبني بر وصل هر چه سريعتر سرويس پيام كوتاه، اين سرويس بالاخره بعد از حدود 20 روز راه اندازي مجدد شد. جالبه كه هنوز برخي از دوستان درخواست تحريم پيام كوتاه رو به منظور ورشكسته شدن مخابرات مطرح ميكنن. شايد لازم به يادآوري باشه كه دولت محترم حتي در صورتيكه يك ريال هم درآمد نداشته باشه، پشتش به سرمايه عظيم جنوب كشور گرمه. پس بهتر به نظر ميرسه به جاي پيشنهادهاي غير عملي، از ضريب نفوذ بالاي SMS براي تحقق اهداف استفاده بشه. كما اينكه قطعي 20 روزه پيامك براي جلوگيري از عملي شدن همين هدف انجام شد.

۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

دور باطل

تعداد اعضاي شوراي نگهبان = 12

تعداد اعضاي تعيين شده توسط رهبر = 6

تعداد اعضاي تعيين شده توسط رئيس قوه قضائيه =6

نحوه تعيين رئيس قوه قضائيه = رهبر

نتيجه رياضي: شوراي نگهبان = رهبر

برگزار كننده انتخابات = وزارت كشور + شوراي نگهبان

وزارت كشور = دولت فعلي

شوراي نگهبان = رهبر

رهبر = تأييد انتخابات يك روز بعد از راي گيري

نتيجه رياضي: تأييد نهايي انتخابات

نتيجه گيري منطقي: كي اميد داشت كه شوراي نگهبان انتخابات رو باطل كنه

نتيجه گيري احساسي: دم موسوي گرم

نتيجه گيري قانوني: تمام مراحل كاملا بر طبق قانون اساسي صحيح است

نتيجه گيري خانوادگي: زن و شوهر دعوا كنند، ابلهان باور كنند


مخفيگاه طرفداري ميكند

1- خدا روشكر انتخابات هم تأييد شد و مشخص گرديد كه زير سوال بردن صحت انتخابات تنها تراوشات ذهني يك مشت خس و خاشاك از خدا بي خبره كه عامل بيگانگان هستن و در لباس بسيج مردم رو ميكشن تا بسيج بد نام بشه. اونا حتي كليد پشت بوم پايگاه بسيج و چندتا مسجد رو از خارج با خودشون اوردن كه راحت تر بتونن بسيج رو بدنام كنن.

2- اگر دانشگاه تهران يك رئيس كاردان و لايق در تاريخش داشته باشه، اون كسي نيست به جز فرهاد رهبر. بعضي از اجانب ادعا ميكنن كه ايشون دستور حمله به كوي دانشگاه رو صادر كرده كه همه ميدونن كذب مطلقه. هيكچدوم از بچه هاي دانشگاه هم نميگن كه حتي عميد زنجاني از فرهاد رهبر بهتر بود. همه مدارك موجود اينو نشون ميده.

3- در زمان انتخابات عده اي شكرپراني كردند كه وزارت محترم كشور آرا رو نشمرده و خداي ناكرده انتخابات رو مهندسي كرده. بعد وقتي همون عده تيرشون به سنگ خورد و ديدن كه وزارت محترم كشور براي دقت بالاي كار حتي عددهاي اعلامي خودش رو تغيير ميده گفتن كه انتخابات بايد باطل بشه. اين عكس پاسخ دندان شكني به اين ياوه گويان ميده. در اينجا شخص زحمت كشي رو مشاهده ميكنين كه در حال شمردن اراي يكي از صندوق هاست. افرادي كه در اين صندوق راي دادن همگي آدم هاي منظمي بودن كه برگ راي رو تا نميكردن، خط يكساني داشتن و به دكتر راي دادن. خدا چطوري بايد معجزات خودش رو نشون بده ديگه من نميدونم.

4- دوستان طرفدار ميرحسين و همچنين بيگانگان عزيز لطف كنن پاشون رو از روي سيم اينترنت بردارن. انگشتشون رو هم اگه از SMS دوني وزارت مخابرات بكشن بيرون ممنون ميشيم.



۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

جوابيه

دوست عزيزي با نام عجيب "اصلاح طلب فعال" لطف فرمودند و ضمن خواندن مطالب اين وبلاگ الكن نظر خود در مورد پست هاي مربوط به كوي دانشگاه را در زيل پست "معبد ماتم زده" درج نموده اند. در اين رابطه ذكر نكات زير ضروريست:

1- نگارنده از اينكه مطلب وبلاگش خوانده شده به شدت احساس شعف و شادماني نموده، در پوست خود نميگنجد.

2- بر اساس چشم انداز 20 ساله وبلاگ، اينجانب الزامي به اثبات گفته هاي خود ندارم. چون اين وبلاگ اساساً نه تنها خبرگزاري رسمي نيست، بلكه حتي خبرگزاري غير رسمي هم نيست.

3- نگارنده به درستي متوجه نشد كه كدام بخش از صحبت در مورد حمله به كوي دانشگاه به نظر دور از واقعيت ميرسد. از عكس هاي منتشر شده در خبرگزاري هاي مختلف و شبكه هاي برون مرزي صحت خبر قابل تأييد به نظر ميرسد. گويا دوستان "اصلاح طلب فعال" عزيز كه ساكن كوي دانشگاه هستند، جزو گروهي هستند كه شب قبل از حمله (با شنيدن شايعات مربوط به حمله) ترك كوي نموده اند كه كاري بس عقلايي و متين ارزيابي ميگردد.

در پايان ذكر اين نكته خالي از لطف نخواهد بود كه نه تنها در مدت 3 سال سكونت در كوي دانشگاه تهران، بلكه در مدت 26 سال سكونت بر روي اين كره خاكي، نه تنها چنين تهاجم وحشيانه اي توسط اينجانب مشاهده نشده، بلكه حتي مورد مشابه نيز به گوش نيمه شنواي بنده نرسيده است. با اين اوصاف "اصلاح طلب فعال" عزيز بسي خوش شانس بوده است كه يك روز اقامتش در كوي و همچنين خوش گذراني هاي گاه و بيگاه ايشان تصادفا با فاجعه 25 خرداد تلاقي نداشته است.



Prison Break

پس از رويت دنباله هاي ياران و گمگشدگان، و پس از وقفه اي 5ماهه، مجال آن شد تا فراريان از زندان را نيز دريابيم. اميد كه از اين دريافتن ملول نگرديم.

با ربط: متحرك نماهاي پارك جنوبي، خانواده دكتر سيمپسون! و مرد خانواده نيز به كودكان بالاي 18 سال توصيه ميگردد.

۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه

معبد ماتم زده

اندر احوال شيخ ما آمده است كه چون هفته اي را در فسرده روحي به سر برد از غم دوستان، از گذران لحظات همي ملول گشت و در تفكر چاره اي بر آمد. آنگاه در معيت خاندانش اكناف شهر برگزيد از بهر هوايي روح افزا. پس چون دو روز برآمد به آدينه رسيد و غم آدينه شب وجودش تسخير نمود و راهكار را زايل. با خود انديشيد كه گر غم وجودش فراگرفته باشد، پس چون تواند نجات ماتمكده اش از بدي ها در حد توان ناچيزش.

دو بيتي مرتبط از شيخ:

چون در طلب شادي و عيشي
راهي شو و اكناف سفر كن
در ماتمكده گر از در اميد خبر نيست
بنشين به تعقل ز برش چاره طلب كن

بيت مرتبط ازشاعر شيراز:

اگر غم لشکر انگيزد که خون عاشقان ريزد
من و ساقي بهم سازيم و بنيادش براندازيم





۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

اعتراف سبز

خيلي خوب، قبول. ميتونيد فكر كنيد كه برديد. تبريك. اما اگه نميبرديد بايد شك ميكرديم. ريشه تمام تفاوت ما با شما فقط توي يك كلمه خلاصه ميشه: اخلاق. ما نميتونيم به كسي وقتي كه خودش نيس اتهام بزنيم. ما نميتونيم انتخابات رو به نفع خودمون مهندسي كنيم. ما نميتونيم رسانه ملي رو به نفع خودمون مصادره كنيم. ما كامران نجف زاده نداريم كه هر اراجيفي رو براي پول به هم ببافه. ما نيروهايي نداريم كه هم وطناي خودشون رو به باد كتك بگيرن. لباس شخصي هاي ما تفنگ دوربين دار ندارن كه قلب خواهراي بي گناه شما رو هدف بگيرن و حتي اگر هم داشتن اين كار رو نميكردن. ما از كشته شدن خواهر و برادرمون ناراحت ميشيم و اشك ميريزيم، اما شما ...

باشه، برد شيريني بود براي شما.استحقاق اين برد رو داشتين. اما يه نكته رو از ياد نبرين. "ما" اعتقاد داريم كه هر شكستي مقدمه پيروزيه و بازهم "ما" با هر اعتقاد و مذهبي كه داشته باشيم با گوشت و خونمون به اين جمله اعتقاد داريم كه مملكت رو شايد بشه با كفر اداره كرد اما با ظلم هرگز.

بي ربط: لعنت به تمام كسايي كه فرآيند مقدس "مهندسي كردن" رو براي اهداف شيطاني خودشون استفاده كردن. لااقل از4تا مهندس با سواد استفاده ميكردين كه انقدر سوتي ندن براي درست كردن 4تا عدد.



Free counter and web stats