۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

من، کارگر، یک روز دارم

تا قبل از شروع کار فعلی در سال 89، هیچوقت ارتباط نزدیکی با قشر کارگر نداشتم. کار که شروع شد، وضعیت فکری من هم عوض شد. باید اعتراف کنم که کارگرهای ساده‌ای که توی صنعت مشغول به کار هستن، تقریبا مقوله‌ای به نام "تفکر" رو از زندگی روزمره حذف کردن (ناخودآگاه یاد اون سکانس معروف عصر جدید چارلی چاپلین افتادم). اما با این حال، جماعت به شدت قابل ترحمی هستن. نمی‌شه از کسی که سال‌ها از خط فقر به عنوان بارفیکس استفاده کرده و هیچوقت هم موفق نبوده انتظار بیش از این داشت. به هر حال، از دید مسئولین، کارگر فقط سالی یکبار مهم می شه و شدت اهمیت اون هم در حد یه جمله کوچیک زیر صفحه 1 می تقویم‌هاس. بگذریم که از نظر قانون کار همه به نوعی کارگر حساب میشیم و بنابراین ما نیز قابل ترحم خواهیم بود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Free counter and web stats