۱۳۹۲ تیر ۱۱, سه‌شنبه

برخورد نزدیک از نوع سوم

آیت الله طاهری فوت شده و جمعیت شهر به شکل نامحسوسی یک طرف اون کلونی بود. من اما، در اوج کارهای مربوط به دونفره شدن، در راه منزل همسر وارد یک کوچه یک طرفه شدم که دو طرف اون ماشین‌ها ردیف پارک کرده بودند و یک ماشین هم به سختی از وسط رد می‌شد، که ناگهان یک فروند خودروی مگان از روبرو و به صورت خلاف وارد کوچه شد. در حال آماده شدن برای یه بگو مگوی شدید به منظور عدم عقب نشینی از مواضعم بودم که یک آقای کت و شلواری با پیراهن سیاه پیاده و ضمن عذرخواهی اعلام کرد که لطفاً یکی دو دقیقه منتظر بمونید و من هم که رفتار بافرهنگ طرف مقابل رو دیدم مواضعم از یاد رفت و با بیان جملة "خواهش می‌کنم، عجله‌ای نیس" کف مطالبات خودم رو به شدت کاهش دادم! اما چند ثانیه که گذشت جو به شدت سنگین شد، فیلبردار و خبرنگار از در و دیوار بالا رفتن و سیل جمعیت از روبرو جاری شد. من که در حال تفکر بودم که آیا رفتار متشخص من لیاقت این همه استقبال و رسانه‌ای شدن رو داره یا نه، ناگهان مردی با عمامة سفید رو دیدم که از مگان پیاده و خیلی خرامان خرامان از جلوی دوربین‌ها و البته ماشین این بندة حقیر رد، و وارد یکی از منازل کوچه شد. اون روز هنوز قرار نبود کمتر از 10 روز بعد اسم اون مرد رو روی برگه رأیم بنویسم و روز بعدش هم کل مملکت برای رئیس جمهور شدنش خوشحالی کنن، دنیا خیلی کوچیکه خلاصه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Free counter and web stats