۱۳۹۲ آبان ۲۹, چهارشنبه

پراکنده از همه جا

1- توی محیط کار، بعضاً اتفاقاتی میفته که هیچ جوری نمی‌تونی کنترلش کنی و در نهایت زیرآب یکی از بهترین پرسنلت با بی‌مهری می‌خوره. این روزها عذاب وجدان ناشی از عدم توانایی در نگهداشتن خانم الف آزاردهنده‌س، تا بعد چه شود.
2- در صورتیکه قسمت شد و به اصفهان سفر کردید و در راستای ساحل طویل جنوبی زاینده رود قدم می‌زدید، اگر دونده‌ای با آستین کوتاه توی سیاه زمستون از شما جلو زد، لطفاً به عقلش شک نکنید، جوان 30 ساله‌ایست جویای سلامتی!
3- توی سفر اخیر تهران، تئاتر پارسا پیروزفر چسبید، احتمالاً البته، زمان برای توصیة "سنگ‌ها در جیب‌هایش" گذشته.
4- این ترانة فرزاد فرزین رو برای کسی نفرستید، دوستانه عرض می‌کنم و البته تجربه‌ای هم در فرستادنش ندارم حتی اگر لازم بوده باشه.
5- گوشی نکسوس ما تمام عکس‌های روی خودش رو به گوگل پلاس منتقل و پیشنهاد "شِر" کردن می‌ده. نکن آقا همچین، لحظة اول حس زهرا امیرابراهیمی بودن بهم دست می‌ده!
6- هنوز استِیبل نشده، "ازمیر" مارا فرا می‌خواند.

... شاید به روز شود ...


۱۳۹۲ آبان ۱۵, چهارشنبه

دور روزمرگی‌ها


روزگاری نه چندان دور، یک تئوری کاملاً معتبر ارائه دادم که طبق اون نظریه، جمع جبری زندگی حقیقی و مجازی هر شخص عددیست ثابت! بر طبق اون نظریه، کم پیدا شدن در مجامع و محافل مجازی دلیل مبرهنی بر شدت گرفتن امور روزمره در عالم حقیقی بود و نشانه‌ای بر رونق گرفتن زندگی! ریگادلس دِ فکت دَت این تئوری گویا فقط در مورد خودم به عینیت رسیده، اما به نظر تئوری بدی نمیاد. وقتی به گذشته وبلاگم در روزگار اوج "پست گذاری" نگاه و شرایط روحی و جسمی رو در کنار اون قرار می‌دم، تمایلی به بازگشت به اون دوران مشاهده نمی‌شه. دورانی بود که شاید نصیب نشدنش می‌تونه یک دعای خوب برای هر کس باشه.
از ناله در مورد اون دوران و آدم‌هایِ ... آدم‌هایِ ... آدم‌هاش – که صفتی برای اون‌ها در نظر گرفته نشه بهتره- اگر بگذریم و مراتب شگرگزاری از دوران فعلی و آدم‌هاش رو هم به جا بیاریم، می‌رسیم به اوضاع و احوال این روزها ...
این دوران رو مثل همة دوران زندگیم می‌شه در "کار" و زندگی" خلاصه کرد با این تفاوت که رنگی‌تر و جالب‌تر از قبل بوده. مسافرت‌های استانبول، باکو، تهران، شمال و مشهد که تلفیقی از مأموریت و تفریح و خانواده و کار بود هر کدوم تجربه‌های خوبی به شمار می‌رفت و دستاوردهای خوبی داشت. بورس رو جدی‌تر از قبل دنبال می‌کنم و از آماتور بودن تا حدودی خارج شدم. پذیرش کانادا هم با به دست آمدن چیزهای با ارزش‌تر رنگ و بوی خودش رو از دست داد و درخواست کنسل شدنش از طرف من ارائه شد. و "م" ...، "م" عزیز که در همین مدت کوتاه چنان وابستگی‌ای بهش پیدا کردم که فکر نبودنش هم چندان قابل تحمل نیست.
زیاد صحبت به درازا انجامید، دوستانی که این مدت از نبودنم خبر گرفتن به شدت من رو شرمندة خودشون کردن، از همین جا دسبوس همشون هستم و با خوندنشون به یادشون میفتم.
فعلاً ...
Free counter and web stats