تلویزیونه دیگه روشن نشد که نشد. برش داشتم بردمش پیش دکترش. به دکترش گفتم همین جور یهو دیگه روشن نشد. دکترش گفت آقا، توی زندگی همه چیز یهویی پیش میاد، برو فردا بیا ببرش.
فرداش رفتم، تفت دکتر دم در مغازه بود. تعمیرکار همین جور یهویی مُرد!
فرداش رفتم، تفت دکتر دم در مغازه بود. تعمیرکار همین جور یهویی مُرد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر