سال 82، خوابگاه همایونپور (شهدای فعلی) پلیتکنیک اسکان داشتم. فروشندة جدید خوابگاه پسری حدود 22 ساله بود که فارسی رو خیلی روان حرف میزد، اما معمولاً چیزی از حرف زدنش نمیفهمیدیم! روزهای اول توی همون اتاقک سردی که به عنوان فروشگاه ازش استفاده میکرد میخوابید، اما بعد از چند روز با خوشحالی تمام خبر از اسکانش داخل موتورخونة گرم خوابگاه داد. دو روز بعد، تشیع جنازة اون پسر به دلیل خفگی بدون هیچ سر و صدایی برگزار شد.
اسکان توی خوابگاههای پلیتکنیک برای بچههایی که به هر دلیلی ازجمله شبانه بودن یا داشتن سنوات بالا اجازة استفادة رسمی نداشتن، کاملاً مافیایی بود. کسایی که وضع مالی خوبی داشتن، غیر از اجاره بهای دو برابر حالت عادی، حدود 10 برابر همون مبلغ رو به رئیس خوابگاه زیر میزی می داد تا توی یکی از اتاقهای دارای ظرفیت اسکان پیدا کنه. اما حال و روز بقیه چندان طبیعی نبود؛ موتور خونه، نماز خونه، زیر پله، و کلاً جاهایی که حیوانات موذی هم به سختی برای زندگی به سمتش میرن جاهایی بود که انتظار ورودیهای جدید فاقد حق خوابگاه رو میکشید.
خبر فوت دانشجوی ارشد پلی تکنیک واقعاً ناراحت کننده بود، اما داشتن سابقة ذهنی این اتفاقات و جو کثیف امور خوابگاههای امیرکبیر مواردی بود که باعث نشد این حادثه امر غیر عادی برای من تلقی بشه. چرا مسئول اسکان بی اخلاقه، چرا ظرفیت پذیرش از ظرفیت دانشگاه بیشتره، چرا با وجود دونستن اینکه خوابگاه نمیدن بازهم به امید خوابگاه اونجا قبول میشن، چرا بعضی از خوابگاهها از محل زندگی حیوانات هم فجیعتره و هزاران چرای دیگه که مثل همیشه پاسخی با مضمون "خانه از پایبست ویران است" رو به ذهن ارجاع میده.
اسکان توی خوابگاههای پلیتکنیک برای بچههایی که به هر دلیلی ازجمله شبانه بودن یا داشتن سنوات بالا اجازة استفادة رسمی نداشتن، کاملاً مافیایی بود. کسایی که وضع مالی خوبی داشتن، غیر از اجاره بهای دو برابر حالت عادی، حدود 10 برابر همون مبلغ رو به رئیس خوابگاه زیر میزی می داد تا توی یکی از اتاقهای دارای ظرفیت اسکان پیدا کنه. اما حال و روز بقیه چندان طبیعی نبود؛ موتور خونه، نماز خونه، زیر پله، و کلاً جاهایی که حیوانات موذی هم به سختی برای زندگی به سمتش میرن جاهایی بود که انتظار ورودیهای جدید فاقد حق خوابگاه رو میکشید.
خبر فوت دانشجوی ارشد پلی تکنیک واقعاً ناراحت کننده بود، اما داشتن سابقة ذهنی این اتفاقات و جو کثیف امور خوابگاههای امیرکبیر مواردی بود که باعث نشد این حادثه امر غیر عادی برای من تلقی بشه. چرا مسئول اسکان بی اخلاقه، چرا ظرفیت پذیرش از ظرفیت دانشگاه بیشتره، چرا با وجود دونستن اینکه خوابگاه نمیدن بازهم به امید خوابگاه اونجا قبول میشن، چرا بعضی از خوابگاهها از محل زندگی حیوانات هم فجیعتره و هزاران چرای دیگه که مثل همیشه پاسخی با مضمون "خانه از پایبست ویران است" رو به ذهن ارجاع میده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر