دهة شصت تعریف خاص خودش رو داره. از لحاظ زمانی فکر رو میبره به سمت جنگ و بمبارون و کوپن بنزین و مدرسه های سه نوبته و خیلی از چیزای دیگه. اما نسل مربوط به این دهه برای خودشون دنیایی دارن. همیشه بهترین زمان عمر خودشون رو در بدترین بازة زمانی ممکن گذروندن. به هر جایی رسیدن پشت اون یک صف عریض و طویل دیدن و یه سریشون بی خیال ادامه شدن. فوتبال بازی کردن توی کوچه و پاره شدن توپ رو تجربه کردن. با آژیرهای قرمز رفتن توی پناهگاه رو چشیدن و آژیرهای سفیدشون شاید هیچوقت زده نشده. اول کنکور براشون سد بود و بعدش پیدا کردن کار. شاید انتظار زیادی باشه که از این نسل تصور یک سری آدم نرمال و بی دغدغه رو داشته باشیم. شاید تک تک همین اتفاقات زمان کودکی و بزرگسالی برای درست شدن اختلالات روانی کافی باشه. لطفا به متولدین دهة شصت با احتیاط نزدیک بشین، ممکنه از نزدیک به اون زیبایی و خوشگلی که از دور به نظر میرسه نباشن.
پ.ن.1: این یک خودزنی محترمانه بود، به خودم اول از همه، و بعد به همه هم نسلی هام.
پ.ن.2: به قول دوستی، متولدین بعد 66 شانس بزرگی دارن که دهه شصتی حساب نمیشن (خودشونو قاطی نکنن)، در عوض 56 تا 59 هم میتونن مخاطب باشن. پیشاپیش ازشون عذرخواهی میکنم!
پ.ن.1: این یک خودزنی محترمانه بود، به خودم اول از همه، و بعد به همه هم نسلی هام.
پ.ن.2: به قول دوستی، متولدین بعد 66 شانس بزرگی دارن که دهه شصتی حساب نمیشن (خودشونو قاطی نکنن)، در عوض 56 تا 59 هم میتونن مخاطب باشن. پیشاپیش ازشون عذرخواهی میکنم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر