تا یک جایی توی زندگی، شیوة برخورد و رفتار آدمها خیلی برای من اهمیت داشت و هر رفتار خارج از هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی و شخصیتی آزارم میداد. اما از یکجایی به بعد (که خیلی دیر اتفاق افتاد، شاید نوعی بلوغ دیررس حتی!) دیگه رفتار و شخصیت اطرافیان پارامتر تعیین کنندهای نبوده و به محض مشاهدة یک حرکت غیر طبیعی، به جای خودخوری و تلاش برای اصلاح امور، سیفون رو میکشم تا همه چیز تموم بشه.
یکی از این مقولاتی که همیشه از اون متنفر بودم و شوربختانه زیاد هم باهاش مواجه شدم پدیدة شوم "منت گذاشتن" بوده. در این باب بزرگی میفرماید:
آدمها را باید از روی منتهایی که وسط دعوا سر آدم میگذارند شناخت
پ.ن: جملة معروفی داشت که "دلیلی نداره هرچیزی که تو میگی لزوماً درست باشه"، شاید راست میگفت، یا بهتر بگم، قطعاً درست میگفت، اما هرچیزی که من میگم نه زندگی بقیه رو تحت تأثیر قرار میده و نه به کسی آزار میرسونه (لااقل همیشه سعیم این بوده و خواهد بود). این موضوع هم یکی مثل بقیه ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر