الان بیست دقیقه از تحویل سال گذشته و بعد از حضور در جمع گرم خانواده برای مراسم تحویل سال و دیده بوسی و عیدی گرفتن، بازهم به گوشة دنج خودم خزیدم و همه چیز به حالت قبل برگشت. حسی که امسال داشتم برای خودم به شدت عجیب بود. نود و یک ِ پر فراز و نشیب میخواست مثل تک تک لحظاتش، حتی موقع ترک هم ضربه بزنه و خاطرات خوب و بد خودش رو بیاره جلوی چشمهام و بغض سنگین گلو رو از آب دیدگان متجلی کنه. هرچند مقاومت طاقت فرسایی داشتم در مقابل این حرکت ددمنشانه، اما به هرحال اون هم تا حدودی موفق شد.
سال نود و یک، خیلی از افراد به من ظلم کردن، خیلی از دوست داشتنها بی معنی شد، به خیلی از عشقها عمداً یا سهواً خیانت شد، خیلی از خنجرها از جلو و پشت فرو رفت و خودخواهی افراد زندگی من رو به شدت تحت تأثیر قرار داد. اما با طلوع سال جدید، برای همه، حتی کسانی که من رو بازیچة خودشون قرار دادن یا اونهایی که مسیر زندگی من رو عوض کردن، آرزوی سلامت و موفقیت و خوشبختی دارم. آرزو دارم هیچوقت پایههای زندگیشون نلرزه، هیچوقت مورد ظلم قرار نگیرن، هیچ سالیشون مثل سال نود و یک ِ من نباشه، بتونن از فرصتهای زندگیشون به بهترین شکل استفاده کنن و احساس رضایت همیشه بعد از هر تصمیمی همراه اونها باشه.
متاسفانه یا خوشبختانه، حتی نمیتونم با نفرین ِ آدمها یا به قول متجددین، با فرستادن انرژی منفی ازشون انتقام بگیرم و خودم رو سبک کنم که این هم شاید یک جور عذاب الهی باشه! همتون رو دوست دارم، خنجر زده و نزده عزیز هستین که با همینها دارم زمستون رو سر میکنم. پس بیشتر مراقب خوبیهاتون باشین.
فعلن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر