هميشه عادت داشتم كارهام رو با برنامه ريزي انجام بدم. براي كارهايي كه در اختيار خودم بود از مدت ها قبل پيش بيني هاي لازم انجام ميشد تا موقع رسيدن لحظة موعود كار خاصي نداشته باشم و بدون استرس مورد حل بشه. كارهايي هم كه به نحوي با نفر دوم درگير بود عذاب آور ميشد. مملكت ما به تبحر در برنامه ريزي معروفه و همين مسئله كار رو براي من سخت ميكرد.
وقتي قضية رفتن پيش اومد، خيالم راحت بود كه اونطرفي ها كارشون در اين زمينه درسته و ميشه اميدوار بود برنامه ها به درستي پيش بره. اما وقتي قضية نرفتن پيش اومد فهميدم آسمون همه جا همين رنگه. با اين تفاوت كه طرف خارجي بعد از به هم زدن يك پروسة چند ماهه و به فنا دادن تمام كارهاي انجام شده، نامه اي سرشار از معذرت خواهي نوشته و آخرش هم حلاليت طلبيده!
وقتي قضية رفتن پيش اومد، خيالم راحت بود كه اونطرفي ها كارشون در اين زمينه درسته و ميشه اميدوار بود برنامه ها به درستي پيش بره. اما وقتي قضية نرفتن پيش اومد فهميدم آسمون همه جا همين رنگه. با اين تفاوت كه طرف خارجي بعد از به هم زدن يك پروسة چند ماهه و به فنا دادن تمام كارهاي انجام شده، نامه اي سرشار از معذرت خواهي نوشته و آخرش هم حلاليت طلبيده!
پس، فعلاً خدمت به مملكت رو عشق است !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر