۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

1984


تفاوت اصلي رمان با فيلم در استفاده از قوة تخيل مخاطبه. توي رمان به خاطر نبودن تصوير، خواننده بر اساس توصيف هاي مطرح شده به حداكثر تخيل خودش رجوع و صحنه رو بازسازي مي كنه. اما توي فيلم مجبور به پذيرش تصوير ارائه شده هستيم. دليل اصلي اينكه ديدن فيلم هايي كه رمانش هم خونده شده چندان لذت بخش نيست مي تونه همين باشه. مثلاً توي كتاب هري پاتر (همون جلد اول) به سالني اشاره ميشه كه ارتفاع سقفش به اندازة آسمونه. تداعي كردن اين سالن مي تونه لذت بخش باشه با اين حال وقتي توي فيلم سالني رو مي بينيم كه با تمام تلاشي كه براي ارتفاع سقف شده باز هم كوتاهه، كمي توي ذوق مي خوره.

اما در مورد 1984 قضيه كاملاً فرق داره. جرج اورول توي كل كتاب سعي مي كنه فضاي محدود و خفقان كشور "اشنيا" رو نشون بده. بنابراين ديدن فيلم اين اثر نه تنها مشكلي پيش نمي ياره، بلكه فضاي وحشت ناشي از خفقان رو به بهترين شكل تقويت مي كنه. پس سخن گزافي نيست اگه بگم بهترين فيلم اقتباسي از رمان بود كه تا حالا ديده بودم. البته نبايد فراموش كرد كه شباهت هاي بيشمار اين جامعة تخيلي با جامعة حقيقي خودمون هم بر جدابيت ها اضافه كرده شايد ديدن فيلم براي مردم كشورهاي ديگه چندان جالب نباشه.

۱ نظر:

  1. لوووووووووووووووووس
    من نمی خوام این فیلم رو ببنیم
    کونا همون دوست سرندی پیتی بود؟
    مریم

    پاسخحذف

Free counter and web stats