۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

صداي اره برقي

ترم يك دانشگاه بود و اولين تجربه هاي برخورد با دوستاني كه از شهرها و فرهنگ هاي مختلفي اومده بودن. يكبار در حالي كه مشغول تعريف كردن يك جوك زير 5 سال در مورد هموطنان ترك بودم، نخنديدن يكي از بچه ها مشخص كرد كه جوك در مورد همشهري هاي اون ساخته شده. بعد از اون روز سعي كردم در انتخاب جملات و نوع برخورد با افراد تجديد نظر كنم. زندگي توي خوابگاه هم كمك كرد كه تقريباً با همة مليت هاي! جوك ساز كشور زندگي كنم و نتيجه اينكه خط قرمز صحبت در مورد شهرها و اقوام مختلف تنگ و تنگ تر بشه.
الان اما، اين قضيه نياز به دقت خاصي نداره و به صورت ناخودآگاه رعايت مي شه. هرچند متاسفانه هنوز اين جور جوك هاي توهين آميز نقل مهموني هاي خانوادگي و محفل هاي دوستانه س. چيزي كه مسلمه اينه كه صرف به دنيا اومدن يك شخص در يك منطقه از كشور نمي تونه باعث شكل گيري اخلاق و رفتار اجتماعي و فرهنگي و جنسي و اقتصادي اون باشه و حتي اگر هم باشه خود فرد تقصيري نداره. در خنده دار بودن جوك هاي قوميتي هيچ شكي نيست، اما به هر قيمتي مي شه خنديد؟
.
.
پ.ن: بيشترين مانوري كه روي همشهري هاي من داده مي شه مسائل اقتصادي و خست و خشك دستيه. يك عمر زندگي با مردمي كه سيبل اين اتهامات بودن نشون داده كه حسابگري جزء جدا نشدني زندگي مردم اصفهانه. اين مسئله كه آيا حسابگري و خست فصل مشتركي دارن يا نه بماند، اما به شخصه از جوك هاي اصفهاني كه توهين و تحقير توش نياشه خوشم مياد. جوك بدون توهين و تحقير امكان پذيره؟ امكان پذيره، زياد شنيدم.
.
.
پ.ن2: آب معدني غليظ است، يه آن آب لوله كشي اضافه كنيد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Free counter and web stats