۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

ارحام اجباري (2)

حكمتش رو نمي دونم، اما زياد از عيد خوشم نمي ياد. احساس مي كنم افراط و تفريط مرسوم و معهود ايرانيا در تمام زمينه ها، نوروز رو هم توي خودش حل كرده و همه چيز به شكل مصنوعي و بزرگنمايي شده در اومده. براي شخص من و به لطف عظمت فاميل پدري و تا حدودي مادري، ديد و بازديدهاي نوروز بايد كاملاً برنامه ريزي شده باشه. اول تا سوم عيد سه نويت صيح، سه نوبت شب، سوم تا پنجم فقط سه نوبت شب، پنجم تا دهم يكي دو نوبت شب و دهم تا دوازدهم هم چشم به راه بازديد آشنايان. اين روند با كمي نوسان در طي 20 سال گذشته جاري و ساري بوده و البته سير زجر كشيدن من صعودي.
به احتمال زياد عادت پسنديده اي نباشه، كه قطعاً نيست. اما به هيچ عنوان تمايل ندارم آدم هايي رو ببينم كه فقط و فقط يكي دو كروموزوم با هم اشتراك داريم و افكار و عقايد و روش زندگي و سطح فرهنگ و مالي و هزار پارامتر ديگه مون از زمين تا آسمون با هم فرق داره و البته يحتمل اونها هم تمايلي به ديدن امثال من نداشته باشن. بحث هاي مسخره در مورد پيش بيني سريال هاي (به قول جيراني) سخيف فارسي وان، تبادل نظر در مورد تفريحاتي كه يكبار تجربه كردنش معادل 6 ماه حقوق منه، سوالاتي كه در چارچوب درآوردن ته و توه زندگي افراده، غيبت هاي خاله زنك وارانه و نگاه هايي كه به ندرت به چشم آدمه و اكثراً لباس رو برانداز مي كنه شايد كم و بيش در همة خانواده ها باشه، اما يه شدت برام عذاب آوره. چيزي كه كاملاً مشخصه اينه كه كنار گذاشتن فاميل در هيچ قاموسي پسنديده نيست؛ اما كاهش سطح روايط به سالي يكبار (كه دست كمي از ترك نداره) هم حتماً يازهم كاهش پذير خواهد بود. روزي رو مي بينم كه هر كس توي شجره نامه هاي خانوادگي به جز شاخة يالا و پايين يقيه رو از نزديك نديده باشه.... يه اميد آن روز؟ نمي دونم!
.
.
پارسال با همين موضوع: ارحام اجباري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Free counter and web stats