بعضي وقتا ظاهر زندگي آدم با واقعيتش فرق مي كنه. مي توني يك زوج رو خيلي خوشحال ببيني در حاليكه كالسكة بچة كوچيكشون رو هل مي دن، عاشقانه قدم بر مي دارن و خوشبختيشون رو توي چشم ملت مي كنن. مي شه عكس هاي خونوادگي رو ببيني و شك كني كه آيا اين دو نفر هيچوقت باهم دعواي زن و شوهري داشتن يا نه. ممكنه علاقة دو نفر به هم ماية غبطه خوردن جمع بزرگي باشه و نگاه هاي همراه با انرژي مثيت هميشه همراهشون. اما نكتة دردناك اينه كه همة اينها در ظاهر قضيه خلاصه شده باشه.
واقعيت اونجاست كه بعد از خبر تصادف و فوت بكي از دو كبوتر عاشق، بفهمي كه تصادف سناريوي موازي بوده و سنگ فرش هاي پياده رو در حاليكه به خاطر پخش شدن بدن يك زن سقوط كرده از طبقة پنجم به رنگ قرمز دراومدن، از واقعيت قضيه حكايت مي كنن.
خودكشي هيچوقت پايان يك زندگي عاشقانه نبوده، بعضي وقتا ظاهر زندگي آدم با واقعيتش "خيلي" فرق داره.
در ارتباط با: رسم زمونه
واقعيت اونجاست كه بعد از خبر تصادف و فوت بكي از دو كبوتر عاشق، بفهمي كه تصادف سناريوي موازي بوده و سنگ فرش هاي پياده رو در حاليكه به خاطر پخش شدن بدن يك زن سقوط كرده از طبقة پنجم به رنگ قرمز دراومدن، از واقعيت قضيه حكايت مي كنن.
خودكشي هيچوقت پايان يك زندگي عاشقانه نبوده، بعضي وقتا ظاهر زندگي آدم با واقعيتش "خيلي" فرق داره.
در ارتباط با: رسم زمونه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر