سکانس اول (سال جهاد اقتصادی): کمتر بودن نرخ ارز دستوری شرکت ملی ... نسبت به ارز موجود در بازار باعث رونق گرفتن صادرات محصولات دارای ارزش افزوده شد. شرکت ملی ... که دید چرا سود صادرات نباید وارد جیب خودش بشه، قیمت ارز دستوری رو نادیده گرفت و مواد اولیه رو با قیمت ارز آزاد به صنایع پایین دستی فروخت*. شوک اول با موفقیت به صادرات بخش خصوصی وارد شد.
سکانس دوم (سال تولید ملی و سرمایه و اینا - شش ماهة اول): در حالیکه سیاست سال گذشته به دهان شرکت مذکور شیرین اومده، این شرکت اقدام به فروش مواد اولیه با قیمت ارز 5% بالاتر از بازار آزاد کرد! حالا صادرات نه تنها مقرون به صرفه نبود، بلکه سایة ضرر رو هم بالای سر خودش میدید.
سکانس سوم (همون سال مبارک - شش ماهة دوم): یک شوخی بزرگ به نام اتاق تبادل ارز افتتاح و تمام دستگاههای دولتی نه تنها ملزم به قیمتگذاری محصولات و مواد اولیه بر اساس نرخ ارز این اتاق شدن، بلکه صادرات مواد خام از کشور هم ممنوع شد. اما مافیای شرکت ملی مذکور ابتدا رسماً بر خلاف قانون شروع به صادرات کرده و بعد از مدتی هم یک تبصرة قانونی از دولت خدمتگذار اخذ نمودند! مشخص بود که دلار صادراتی این شرکت با نرخ آزاد به فروش میرسید اما فروش داخلی با نرخ ارز اتاق. و خب عقل سلیم و البته مافیایی دوستان هم دلشون برای صنایع پایین دستی کشور نسوخته بود و جیب آقایون بالادستی مهمتر مینمود!
سکانس چهارم (روز ملی صادرات - تهدیدها و فرصتها با حضور معاون وزیر): وقتی به زحمت برای صحبت کردن توی اون مراسم وقت گرفتم در حضور همه صادرکنندگان کشوری و مدیران ارگانهای دولتی وابسته به صادرات، رو به معاون وزیر گفتم "تحریمهای خارجی رو بالاخره خودمون دور زدیم با هر هزینهای که داشت، اما در مقابل تحریمهای داخلی از کمر افتادیم، گویا باید رونالدو رو ول کنیم غضنفر رو بچسبیم" که این صحبت با همهمهای در سالن و تأیید حاضرین همراه شد. جناب معاون وزیر در پایان فرمایشات متملقانه در مورد دولت خدمتگزار و مسئولین و سیاستها، طبق معمول زمانی برای پاسخگویی به سوالات پیدا نکردن!
سکانس پنجم (همیشه): عباراتی مثل جهاد اقتصادی، حمایت از تولید ملی، اتاق ارز و غیره نه تنها به یک طنز اقتصادی تبدیل شده، بلکه اونها رو میشه با تعابیری همچون گسترش فقر، افزایش بیکاری، باند بازی اقتصادی، مافیا، زمینگیر کردن بخش خصوصی و غیره تفسیر کرد.
سکانس ششم (شش ماه پیش): عزیزی به نوعی از من خواست که رو به پیشرفت بودن کارم رو براش اثبات کنم. جواب من برای خودم دردناک بود و در دو جمله خلاصه میشد: "همیشه کارهایی که کردم رو به پیشرفت بوده، تضمینی نیست اما با توجه به شرایط". الان به این فکر میکنم که در عرض شش ماه میشه خیلی راحت هم جملة اول رو دیگه نگفت و هم جملة دوم رو با قدرت بیشتری بیان کرد!
* نحوة قیمت گذاری مواد اولیة انحصاری دولتی (سرمایه های ملت): قیمت جهانی x نرخ ارز
سکانس دوم (سال تولید ملی و سرمایه و اینا - شش ماهة اول): در حالیکه سیاست سال گذشته به دهان شرکت مذکور شیرین اومده، این شرکت اقدام به فروش مواد اولیه با قیمت ارز 5% بالاتر از بازار آزاد کرد! حالا صادرات نه تنها مقرون به صرفه نبود، بلکه سایة ضرر رو هم بالای سر خودش میدید.
سکانس سوم (همون سال مبارک - شش ماهة دوم): یک شوخی بزرگ به نام اتاق تبادل ارز افتتاح و تمام دستگاههای دولتی نه تنها ملزم به قیمتگذاری محصولات و مواد اولیه بر اساس نرخ ارز این اتاق شدن، بلکه صادرات مواد خام از کشور هم ممنوع شد. اما مافیای شرکت ملی مذکور ابتدا رسماً بر خلاف قانون شروع به صادرات کرده و بعد از مدتی هم یک تبصرة قانونی از دولت خدمتگذار اخذ نمودند! مشخص بود که دلار صادراتی این شرکت با نرخ آزاد به فروش میرسید اما فروش داخلی با نرخ ارز اتاق. و خب عقل سلیم و البته مافیایی دوستان هم دلشون برای صنایع پایین دستی کشور نسوخته بود و جیب آقایون بالادستی مهمتر مینمود!
سکانس چهارم (روز ملی صادرات - تهدیدها و فرصتها با حضور معاون وزیر): وقتی به زحمت برای صحبت کردن توی اون مراسم وقت گرفتم در حضور همه صادرکنندگان کشوری و مدیران ارگانهای دولتی وابسته به صادرات، رو به معاون وزیر گفتم "تحریمهای خارجی رو بالاخره خودمون دور زدیم با هر هزینهای که داشت، اما در مقابل تحریمهای داخلی از کمر افتادیم، گویا باید رونالدو رو ول کنیم غضنفر رو بچسبیم" که این صحبت با همهمهای در سالن و تأیید حاضرین همراه شد. جناب معاون وزیر در پایان فرمایشات متملقانه در مورد دولت خدمتگزار و مسئولین و سیاستها، طبق معمول زمانی برای پاسخگویی به سوالات پیدا نکردن!
سکانس پنجم (همیشه): عباراتی مثل جهاد اقتصادی، حمایت از تولید ملی، اتاق ارز و غیره نه تنها به یک طنز اقتصادی تبدیل شده، بلکه اونها رو میشه با تعابیری همچون گسترش فقر، افزایش بیکاری، باند بازی اقتصادی، مافیا، زمینگیر کردن بخش خصوصی و غیره تفسیر کرد.
سکانس ششم (شش ماه پیش): عزیزی به نوعی از من خواست که رو به پیشرفت بودن کارم رو براش اثبات کنم. جواب من برای خودم دردناک بود و در دو جمله خلاصه میشد: "همیشه کارهایی که کردم رو به پیشرفت بوده، تضمینی نیست اما با توجه به شرایط". الان به این فکر میکنم که در عرض شش ماه میشه خیلی راحت هم جملة اول رو دیگه نگفت و هم جملة دوم رو با قدرت بیشتری بیان کرد!
* نحوة قیمت گذاری مواد اولیة انحصاری دولتی (سرمایه های ملت): قیمت جهانی x نرخ ارز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر