سال 67 وقتي قضاياي مربوط به نامة "منتظري" به آيت الله خميني و خلع از مقام جانشين رهبري پيش اومد، 5 سال بيشتر نداشتم. قاعدتاً چيز زيادي نبايد به خاطر بيارم اما هنوز جوك هاي ساخته شده براي "منتظري"، لقب انتخاب شده براش از بين شخصيت هاي كارتوني و عكس بزرگش سر چهار راه كه حالا سياه شده بود رو خوب به ياد ميارم. سالها گذشت و من فهميدم اين "منتظري" بوده كه اصل ولايت فقيه رو وارد قانون اساسي كرده و اين "منتظري" بوده كه به اعدام هاي سال 67اعتراض و از سمتش استعفا داده. اما براي من "منتظري" نه به عنوان "آيت العظما منتظري" بود كه پاي ديكتاتور قانونمند رو به ايران باز كرده بود و نه كسي كه "مرجع تقليد سبز" نام گرفت. براي من "حسينعلي منتظري" كسي بود مثل ميليون ها ميرحسين و كروبي و زيدآبادي و ندا و سهرابي كه نان مقام و سمت خودشون رو به نرخ روز نخوردن و براي احقاق حق مظلومان از همه چيز، حتي از خودشون هم گذشتن. بدون ترديد نام "منتظري" در تاريخ، درخشان تر از همقطاران عاشق قدرتش خواهد بود.
پیگیری
۶ سال قبل
خیلی خوب نوشتی... ملموس بود.حرف دل همه بود انگار...
پاسخحذفروحش شاد.
پاسخحذفمن سال 67 7 سالم بود و چیزی زیادی به یاد ندارم ولی حمله به خونش و ....خوب یادمه علی....
دانشگاه یه هم اتاقی داشتم بچه بچه نجفباد مقلد ایشان بود...همیشه میگفت اقای منتظری هر چی باشه نون به نرخ روز نیست!همه میدونستن امام رفتنیه اگه چند ماه صبر میکرد ولی ازادگی کرد...
راستی به دوچیز می اندیشم :
بعضی ادمها مردشون هم خار تو چشم ستمگر تو چشم استبداد
2-خدا بخواد به یکی عزت بده....خوب میدونه چطوری بده...بعد 20 سال حصر در عرض 6 ماه میشه پدر سبز ایران...پدر حقوق بشر