شِر شدن پست قبلي توسط يكي از دوستان باعث شد كه كامنت هاي جالبي زير اون گذاشته بشه. بنابراين ترجيح دادم كه پست ديگه اي بنويسم تا بلكه تنوير افكار عمومي بشه.
1- انجام هر كاري توي زندگي مستلزم برآورده كردن پيش فرض هاي اون كاره. درصورتي كه زمينه سازي هاي لازم اتفاق نيفته، كار انجام شده محكوم به افراط يا تفريط خواهد بود.
2- يكي از بزرگترين اتفاقات زندگي هر شخص، تغيير بنيادين در عقايده. پيش فرض هاي اين كار و بر آورده كردن اون چندان ساده نيست و شامل مطالعات جامع و بررسي در مورد هر دو باور مبدا و مقصده. بدون ترديد دلايلي مثل تنبلي، كم نياوردن جلوي دوستان و خانواده، ديدن خواب، جوگير شدن و ... دلايل موجهي براي تغيير به نظر نرسيده و نه تنها نشونة شجاعت نيست بلكه حماقت رو نشون مي ده.
3- به نظر من، هر تغيير و تحولي بايد در بستر زمان اتفاق بيفته (سلام چشم در راه). تغييرات ناگهاني بيانگر نداشتن بررسي و حركت از سمت افراط به تفريط و يا بر عكسه. نمونه هاي مشهور در اين مورد كم نيستند.
4- همونطور كه تحجر اتفاق ورفتار ناپسندي به حساب مياد كه در نتيجة عدم به كارگيري قوة تفكره، انجام هر كاري بدون به كارگيري اين اين قوه به مراتب ناپسند تره. به شخصه فكر مي كنم محكوم شدن به تحجر بهتر از يك تغيير بدون فكر و منطقه.
5- تمام موارد گفته شده در شرايط يكسان از نظر امكانات قبل و بعد از تغيير صحت داره. شرايطي مثل عدم بلوغ فكري و رها شدن از جو بستة خانواده اگر منجر به زياده روي نشه، مي تونه جزء دلايل منطقي تغيير محسوب بشه (سلام سردمدار).
آخر- "تغيير" يك كلمة عام به حساب مياد كه هر دوي مثبت و منفي بودن رو در بر مي گيره. در پست قبل من فقط بعد منفي رو نگاه كرده بودم، همونطور كه علي و مسا فقط انگشت روي بعد مثبت گذاشتند. همونطور كه گفتم، صرف اينكه نظر شخصي بعد از تغيير به نظر من نزديك يا دور شده، دليلي براي نزديك يا دور شدن به اون فرد نيست؛ بستري كه تغير بر روي انجام شده به مراتب مهم تره.
.
.
اشتراك فيد مخفيگاه آزادي
1- انجام هر كاري توي زندگي مستلزم برآورده كردن پيش فرض هاي اون كاره. درصورتي كه زمينه سازي هاي لازم اتفاق نيفته، كار انجام شده محكوم به افراط يا تفريط خواهد بود.
2- يكي از بزرگترين اتفاقات زندگي هر شخص، تغيير بنيادين در عقايده. پيش فرض هاي اين كار و بر آورده كردن اون چندان ساده نيست و شامل مطالعات جامع و بررسي در مورد هر دو باور مبدا و مقصده. بدون ترديد دلايلي مثل تنبلي، كم نياوردن جلوي دوستان و خانواده، ديدن خواب، جوگير شدن و ... دلايل موجهي براي تغيير به نظر نرسيده و نه تنها نشونة شجاعت نيست بلكه حماقت رو نشون مي ده.
3- به نظر من، هر تغيير و تحولي بايد در بستر زمان اتفاق بيفته (سلام چشم در راه). تغييرات ناگهاني بيانگر نداشتن بررسي و حركت از سمت افراط به تفريط و يا بر عكسه. نمونه هاي مشهور در اين مورد كم نيستند.
4- همونطور كه تحجر اتفاق ورفتار ناپسندي به حساب مياد كه در نتيجة عدم به كارگيري قوة تفكره، انجام هر كاري بدون به كارگيري اين اين قوه به مراتب ناپسند تره. به شخصه فكر مي كنم محكوم شدن به تحجر بهتر از يك تغيير بدون فكر و منطقه.
5- تمام موارد گفته شده در شرايط يكسان از نظر امكانات قبل و بعد از تغيير صحت داره. شرايطي مثل عدم بلوغ فكري و رها شدن از جو بستة خانواده اگر منجر به زياده روي نشه، مي تونه جزء دلايل منطقي تغيير محسوب بشه (سلام سردمدار).
آخر- "تغيير" يك كلمة عام به حساب مياد كه هر دوي مثبت و منفي بودن رو در بر مي گيره. در پست قبل من فقط بعد منفي رو نگاه كرده بودم، همونطور كه علي و مسا فقط انگشت روي بعد مثبت گذاشتند. همونطور كه گفتم، صرف اينكه نظر شخصي بعد از تغيير به نظر من نزديك يا دور شده، دليلي براي نزديك يا دور شدن به اون فرد نيست؛ بستري كه تغير بر روي انجام شده به مراتب مهم تره.
.
.
اشتراك فيد مخفيگاه آزادي
آخی
پاسخحذفچند تا پست خوب خوندم
دلم برات تنگ شده
مرده شور کارتو ببرن
مریم