۱۳۸۸ خرداد ۱۱, دوشنبه

تب انتخابات

خرداد 84 بود. نزديك به اوج امتحاناي پايان ترم هشتم و من كه با چهارتا از دوستام توي اتاقي از خوابگاه هاي پلي تكنيك تو سر و مغز هم ميزديم. مهرداد رسماً احمدي نژادي بود و به صورت فعال تبليغ ميكرد. هادي سوار موج بود و ميخواست به محمود راي بده. محسن و مهدي اما معيني بودن و منم با اينكه دلم با اونا بود اما جزو تحريمي ها به شمار ميرفتم. مهدي كه حالا از مبلغين كروبي شده بساط خندة ما رو جور ميكرد با تقليد صداي كروبي و وعده هاي توهميش. مهرداد هم به خاطر پيش بيني عجيبش در پيروزي دكتر محمود، در ملا عام توسط ما مسخره ميشد !!!
الان 4 سال از اون روزا گذشته. مهدي آلمانه و شديدا سنگ كروبي رو به سينه ميزنه. محسن به ولايت خودشون برگشت و حالا عكسش سبز شده. از مهرداد خيلي وقته خبر ندارم اما با حال هايي كه دكتر بهش تو اين 4 سال داده خيلي بعيده كه رايش چيزي غير از محمود باشه. هادي رو هم خبر ندارم، اما چون موج امسال سبزه بعيد نيست اونم سبز باشه.
منم تا مدت ها (و حتي هنوز) بين كروبي و موسوي دو دل بودم. اما بازهم حرف هاي شيخ به نظرم كمي توهمي و خارج از اختيارات شخص دوم مملكت ميبينم. موسوي هم كه عدم رك گوييش واقعاً رو اعصابه. هر چند هنوز نميدونم راي نهاييم چيه، اما يه چيزي رو خوب ميدونم:
من راي ميدم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Free counter and web stats