۱۳۸۹ مرداد ۱۴, پنجشنبه

دوستان فراري

از سال 85 به اين طرف، اين موقع از سال كه مياد، چندتا از بهترين دوستام ترك وطن مي كنن و با كمي خوشبيني جزو مغزهاي فراري مي شن. الان ديگه عكس هاي دانشگاه رو كه مرور مي كنم بيشتر از نصف نفرات در دسترس نيستن و براي ديدن اونها پاسپورت يك نفر بايد مهر بخوره. قاعدتاً دور شدن از دوستان نمي تونه حس خوبي به همراه داشته باشه و البته خوشحال بودن از حركت اونا به سمت موفقيت تا حدودي اون رو جبران مي كنه. امسال هم روند سال هاي قبل البته كمتر، ادامه داره و هم اتاقي سه سال دورة فوق داره ترك وطن به قصد ديار شيطان بزرگ مي كنه. و همچنان همون اعصاب خوردي چند وقت اخير كه چرا به خاطر يك بدشانسي مزخرف، من به جاي درس خوندن و تحقيق توي اون پژوهشگاه دانماركي، بايد سر خودم رو با كارهاي مسخره گرم كنم و اميدهاي الكي به خودم بدم كه اونجا هم وضع بهتر از اين نمي بود، هرچند خوب مي دونم كه مي بود!
.

۲ نظر:

  1. آره یه جورایی خودتو داری دلداری میدی:( تو هم هنوز فرصتشو داری واسه فرار

    پاسخحذف
  2. واقعا احساس بدیه که من بارها تجربه ش کردم ، همیشه هم پای این دلداری در میونه و توجیه و ... همیشه به خودم می گم چی می شد برای ما جوونهای ایرانی هم مث تموم آدمای دنیا ،راه پیشرفت انقدر دور و دراز نبود؟

    پاسخحذف

Free counter and web stats