- علی چرا مجردی هنوز؟
+ جااان؟ پسرجان بابات به من گفتن بیارمت بیرون، باهات حرف بزنم که بچسبی به کار، خرج زندگی خودتو زنت رو خودت در بیاری، حالا تو داری منو بازخواست میکنی؟
- نه آخه، جالبه برام بدونم
+ یه وقتایی پیش میاد، به کسی دل میبندی، بعد به هر دلیلی نمیشه، تلاشت رو میکنی که بشه، بازم نمیشه. اونوقت مجبوری که بی خیال بشی کلن قضیه رو
- خودش میدونه؟
+ گفتم بهش که من دیگه حرکتی نخواهم کرد، خودش اگه طالب بود بیاد جلو، نخواستم که هیچی!
- بیا بیرون از فکرش
+ چشم، امر دیگهای نیس؟
- زن بگیری یادت میره
+ (بد و بیراه توی دل) گفتی چرا دل به کار نمیدی؟ زندگیت مهم نیس برات؟
از سری دیالوگهای جانسوز روزانه، چهار آذر نود و یک، ساعت هشت و سی و چهار دقیقه شب. خدا رو شکر هنوز زندگیم نشده آخرت یزید، اما گریه کن ندارم، وگرنه خودم مصیبتم، دلم کربلاس! (با مقداری اغراق مضاعف البته)
+ جااان؟ پسرجان بابات به من گفتن بیارمت بیرون، باهات حرف بزنم که بچسبی به کار، خرج زندگی خودتو زنت رو خودت در بیاری، حالا تو داری منو بازخواست میکنی؟
- نه آخه، جالبه برام بدونم
+ یه وقتایی پیش میاد، به کسی دل میبندی، بعد به هر دلیلی نمیشه، تلاشت رو میکنی که بشه، بازم نمیشه. اونوقت مجبوری که بی خیال بشی کلن قضیه رو
- خودش میدونه؟
+ گفتم بهش که من دیگه حرکتی نخواهم کرد، خودش اگه طالب بود بیاد جلو، نخواستم که هیچی!
- بیا بیرون از فکرش
+ چشم، امر دیگهای نیس؟
- زن بگیری یادت میره
+ (بد و بیراه توی دل) گفتی چرا دل به کار نمیدی؟ زندگیت مهم نیس برات؟
از سری دیالوگهای جانسوز روزانه، چهار آذر نود و یک، ساعت هشت و سی و چهار دقیقه شب. خدا رو شکر هنوز زندگیم نشده آخرت یزید، اما گریه کن ندارم، وگرنه خودم مصیبتم، دلم کربلاس! (با مقداری اغراق مضاعف البته)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر