حبیب رضایی توی صفحة فیسبوکش نوشته:
"همیشه برای "خواستن" نیاز هست....و برای "رد کردن"، مصلحت.
همیشه برای "داشتن" فضا هست.....وبرای "نداشتن" تقصیر.
این که سوار بر کدام کوپه این قطار شوی،
به پای ماندن و دست خواستن و عشق ِ داشتنت،
برمی گردد.....
اگر داری که بسمه الله. اگر نه، جهان پراست از"بهانه" و "مصلحت"و""تقصیر" بی صاحب."
حالا شده حکایت من و زندگی من. روزمرگی که جزء جدا نشدنی از زندگیم شده و برای فرار از اون به هر چیزی متوسل میشم. اما مشکل اصلی اونجاست که بعضی از این کارها برای انجام دادنش نیاز به همت و ارادة قویای داره و برای انجام ندادنش کلی بهونهها و توجیهها و مصلحت اندیشیهای گشاد پسندانه!
نمیدونم این وضعیت تا کجا ادامه خواهد داشت و آیا ربطی به شناسنامه داره یا نه، اما مطمئنم یک روزی، یک جایی، توی یک شرایط خاص بسم الله رو خواهم گفت و به تمام این بی ارادگیها پشت پا خواهم زد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر