اول: وداعیه از من:
سال نزدیک شدنها و ترسیده شدنها
سال محبوب شدنها و منفور شدنها
سال آرامش موقت و هجران دائم
سال تجدید نظر در طرز تفکر
سال تصمیمهای کبری
سال ضدارزش شدن منطق
سال بهارهای پاییزی و زمستانهای بهاری
سال جور نزدیکان و مهر دورها
سال واگذار کردن آدمها به خدا
سال فرار از تنهایی و برگشتن به آغوش گرمش
سال رفتن تا مرز جنون
سالی که جمع اضداد بود
تجربة خوب و دردناکی بودی ...
هرچند تلاشت ستودنی بود ...
از بد ِ ماجرا اما ...
... من هنوز خوبم
بدرود
دوم: بهاریه از دیگران:
چشمانتظار آن بهارم
که با تقویم از راه نمیآید
و با تقویم راه نمیآید ،
چشم انتظار آن بهارم
که با ...
آه نمیآید!
مژگان عباسلو
سوم: عاشقانة بهاری از دیگران:
به بهار بدهکارم
دست کم یک شعر برای هر شکوفه
به پنج شنبه بدهکارم ،
دست کم یک شعر برای هر ثانیه
به تو بدهکارم ،
دست کم یک جان
برای هر [لحظه]
علی محمد مؤدب
چهارم: روحیة بهاری از دید ترانه: